شهاب حسینی از طرفداران فروغ فرخ زاد عذر خواهی کرد

شهاب حسینی از طرفداران فروغ فرخزاد عذر خواهی کرد: مثل این که نشانی میدان انقلاب را بپرسی و فلکه سوم تهرانپارس را نشان‌ات بدهند


شهاب حسینی بازیگر سینمای ایران از طرفداران فروغ فرخ زاد عذر خواهی کرد .


به گزارش کافه سینما ،گویا حضور دوربین برنامه هفت در پشت صحنه فیلم خانه پدری عیاری باعث شده تا او به جای اینکه شعر تنها صداست که می ماند متعلق به فروغ فرخزاد بداند آن را متعلق به سهراب سپهری دانسته است .

آقای حسینی در گفت وگویی با مهسا همتی درروزنامه روزگار گفته :پشت صحنه فیلم آقای عیاری بود . دیدید بعضی اوقات آدم خودش را لوس می کند ؟ شوخی های احمقانه می کند ؟یک پلان را به خاطر صدا دوبار تکرار کردیم . آمدم شوخی بکنم وبگویم تنها صداست که می ماند دیدم دوربین برنامه هفت روشن است . کمی به اینکه می توانم اسم فروغ را بگویم فکر کردم همینجوری گفتم سهراب عزیز .

شهاب حسینی درادامه گفته : از طرف طرفداران فروغ فرخزادقطعا موضوع ساده نیست

هر حرکتی که می کنی هزاران مخالف وموافق پیدا می شود .تر جیح می دهم خودم را خیلی درگیر این قضایا نکنم .اصلا فکر نمی کردم که بخواهند پخشش بکنند .

این بازیگر مطرح سینما درادامه گفته :یک وقت شما شعری را می خوانید که متعلق به سنایی است اما به اشتباه می گویید از اقبال لاهوری است . خب ممکن است چنین اشتباهی رخ دهد . اما درمورد فروغ و سهراب فرق می کند .مثل این است که بپرسید میدان انقلاب کجاست و جواب بشنوید فلکه سوم تهرانپارس .من بابت این شوخی از طرفداران مرحوم فروغ فرخزاد عزیز عذر می خواهم.

اسامی نامزدهای بهترین های سینمای ایران در سال 1389 اعلام شد

برای اولین بار در یک سایت مستقل سینمایی / به انتخاب نویسندگان و منتقدان سایت "سی نت"

اسامی نامزدهای بهترین های سینمای ایران در سال 1389 اعلام شد


مجله سی نت:   نامزدهای بهترین های سینمای ایران در سال 1389 به انتخاب نویسندگان و منتقدان سایت سی نت معرفی شدند.
به گزارش سی نت، گروه هفت نفره داوری متشکل از فرهاد خالدار، احمد شاهوند، سیدرضا صائمی، نیوشا صدر، مریم مطلب پور، حامد مقدم و امیررضا نوری پرتو از میان شصت و دو فیلم اکران شده در سال جاری، شش فیلم "پرسه در مه"، "طلا و مس"، "کیفر"، " لطفا مزاحم نشوید"، "هفت دقیقه تا پاییز" و "هیچ" را به عنوان نامزدهای دریافت عنوان بهترین فیلم درام سال 1389 معرفی کردند.

لازم به ذکر است در بخش بهترین فیلم کمدی، از میان انبوه فیلم های کمدی اکران شده، تنها سه فیلم شایستگی دریافت این عنوان را داشتند.

اسامی کامل نامزدها به شرح زیر است:

نامزدهای بهترین فیلم درام:
- پرسه در مه (بهرام توکلی)
- طلا و مس (همایون اسعدیان)
- کیفر (حسن فتحی)
- لطفا مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب)
- هفت دقیقه تا پاییز (علیرضا امینی)
- هیچ (عبدالرضا کاهانی)

نامزدهای بهترین فیلم کمدی:
- آتشکار (محسن امیریوسفی)
- پسر آدم دختر حوا (رامبد جوان)
- سن پطرزبورگ (بهروز افخمی)

نامزدهای بهترین کارگردانی:
- بهرام توکلی (پرسه در مه)
- همایون اسعدیان (طلا و مس)
- حسن فتحی (کیفر)
- محسن عبدالوهاب (لطفا مزاحم نشوید)
- علیرضا امینی (هفت دقیقه تا پاییز)
- عبدالرضا کاهانی (هیچ)

نامزدهای بهترین فیلمنامه:
- بهرام توکلی (پرسه در مه)
- حامد محمدی (طلا و مس)
- علیرضا نادری (کیفر)
- محسن عبدالوهاب (لطفا مزاحم نشوید)
- داوود امیریان، احمد کاوری (نفوذی)
- محسن طنابنده (هفت دقیقه تا پاییز)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد:
- حمید فرخ نژاد (آتشکار)
- شهاب حسینی (پرسه در مه)
- بهروز شعیبی (طلا و مس)
- مصطفی زمانی (کیفر)
- محسن طنابنده (هفت دقیقه تا پاییز)
- مهدی هاشمی (هیچ)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول زن:
- لیلا حاتمی (پرسه در مه)
- لیلا حاتمی (چهل سالگی)
- رویا نونهالی (عصر جمعه)
- نگار جواهریان (طلا و مس)
- مریلا زارعی (کیفر)
- هدیه تهرانی (هفت دقیقه تا پاییز)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:
- جواد عزتی (طلا و مس)
- امیر جعفری (کیفر)
- حامد بهداد (لطفا مزاحم نشوید)
- هدایت هاشمی (لطفا مزاحم نشوید)
- حامد بهداد (هفت دقیقه تا پاییز)
- مهران احمدی (هیچ)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
- آناهیتا نعمتی (برخورد خیلی نزدیک)
- بهناز جعفری (حوالی اتوبان)
- گلچهره سجادیه (حوالی اتوبان)
- شیرین یزدان بخش (لطفا مزاحم نشوید)
- پانته آ بهرام (هیچ)
- نگار جواهریان (هیچ)

نامزدهای بدترین فیلم:
- افراطی ها (جهانگیر جهانگیری)
- شیر و عسل (آرش معیریان)
- ناسپاس (حسن هدایت)
- یه جیب پر پول (قدرت الله صلح میرزایی)

بهترین های سینمای ایران در سال 1389 به انتخاب نویسندگان و منتقدان سایت سی نت هفته پایانی اسفندماه معرفی خواهند شد.

 

نگاهی به فیلم «پرسه در مه»

نگاهی به فیلم «پرسه در مه»


پلک​هایش
فرهنگ > سینما  - کیوان کثیریان

شاید هیچ وقت نتوانیم مطمئن باشیم آنچه در فیلم "پرسه در مه" می بینیم، واقعیت دارد یا محصول رویاهای امین - یک پیانیست به کما رفته - است که گرچه زبان سخن ندارد اما ظاهرا صاحب ذهن هشیاری است و به اقرار خودش دارد برای بازگشت به زندگی یک داستان می‌سازد ما را در آن شریک می‌کند.

داستانی که با چهره رویا - شخصیتی که می‌تواند همسرامین باشد و نامش هم رویا باشد- در نخستین لحظه‌ای که امین  روی سن تئاتر می‌بیندش آغاز می‌شود و با اولین رودررویی امین با رویا که شروع یک عشق است، به پایان می‌رسد. او درنریشن فیلم تاکید می‌کند که دارد شخصیت‌های آینده را درگذشته طراحی می‌کند.

به قول خودش، شاید او یک زندگی فرضی را پیش از مرگ برای ما روایت می‌کند (و شاید هم نه !). وقتی صدای سوت توی سر امین - که نشانه‌ای از داستان ذهنی اوست-  با صدای دستگاه های پزشکی اتاق او در بیمارستان - که نشانه‌ای از واقعیت عریان است - به هم می‌آمیزد، دیگر نمی‌شود به راحتی واقعیت و خیال را از هم جدا کرد.  اتفاقا "پرسه در مه" بخش مهمی از جذابیتش را از همین عدم قطعیت و درهم آمیزی رویا و واقعیت می‌گیرد.

درعین حال چه امین در حال مرور خاطرات واقعی زندگی اش باشد، چه مشغول عینیت بخشیدن به روایت ذهنی‌اش از زندگی، آنچه بر پرده می‌بینیم روایتی غیر کلاسیک و مدرن با رفت وبرگشت های نا منظم و درهم ریختگی زمانی است و تصویر شوریدگی یک هنرمند و خودویرانگری او در فرایند خلق اثر هنری. و چقدر این فرم روایی با آشفتگی وتزلزل شخصیت اصلی داستان هماهنگ است.
فکرش را بکنید؛ آهنگسازخلاقی حس کند چشمه خلاقیت و توانایی اش در آفرینش اثر هنری در حال خشکیدن است و در انتظاری بی‌پایان و کشنده برای الهام شدن نت ها مانده باشد. امین به همین دلیل درهم می‌شکند و فرومی‌پاشد. این نازایی خلاقیت، در مرحله اول بر روح و روان هنرمند اثر می‌گذارد واعتماد به نفسش را می‌گیرد و در ادامه  به بدبینی، پرخاشگری، تنهایی، افسردگی، خودآزاری و دیگرآزاری می‌انجامد. او حساس و زودرنج می‌شود، به آدم‌های دور وبرش می‌پرد، از این که کسی قضاوتش کند به هم می ریزد، سپس از خود و دیگران می‌برد تا بتواند در انزوایی خودخواسته، از شر سوت‌های توی سرش راحت شود و به جای آن، موسیقی بشنود.

این سفر ذهنی و حرکت روی مرز باریک نبوغ و جنون اما بی رنج نمی‌شود. او گلایه‌ای هم از کسی ندارد. ریشه این بن بست هنری در درون اوست. او درمانده است و در اوج این درماندگی، واکنشی دیوانه وار از خود نشان می‌دهد ومهم‌ترین بخش بدنش-  انگشتی که با آن پیانو می‌نوازد - را قطع می‌کند.  این پروسه آشفتگی و پریشانی اما با زایشی دیگر به سمت آرامش حرکت می‌کند. امین از وقتی از وجود یک نوزاد در بطن همسرش آگاه می‌شود، احساس می‌کند صدای سوت های سرش دارد کم کم جای خود را به موسیقی می‌دهد.

امین در این سیرو سلوک جنون آمیز، درحادثه‌ای که ارتباط چندانی هم با هنرش ندارد، به کما می‌رود و سال‌ها میان مرگ و زندگی سرگردان می‌ماند.  راستش را بخواهید گمان می‌کنم این بخش از داستان - رخ دادن حادثه برای امین در معدن -  چه به لحاظ فرم و چه ازحیث منطق داستانی، ارتباط ارگانیک با داستان امین پیدا نمی‌کند و کاش به یک دلیل ساده تر و مربوط تر برای به کما رفتن امین، فکر می‌شد.

فیلمبرداری "پرسه در مه" افق های جدیدی در فیلم جلوی چشم می‌گذلرد و به تمامی درخدمت  پیچیدگی‌های درونی دنیای امین است. حرکات وزوایای دوربین، رنگ آمیزی و نور تصاویر، استفاده به‌جا و به‌قاعده از اسلوموشن، اینسرت های اشیا و چشم و گوش و ... همگی نشان از آن دارد که  خلاقیت در فیلمبرداری تا چه حد می‌تواند به  فضاسازی درست اثر کمک کند.
موسیقی در "پرسه درمه" نقش اساسی دارد. قهرمان داستان،  یک موزیسین است و حامد ثابت با نوازندگی متبحرانه پیانو و خلق ملودی‌های مدرن و پست مدرن، با اوج و فرودهایی هماهنگ با فرازونشیب‌های داستان، حس تک افتادگی و تلاطم روحی امین را به خوبی منتقل می‌کند.

بازی شگفت انگیز شهاب حسینی با آن نگاه نافذ که حس انتظار، خواستن، شوریدگی و ناتوانی را توامان در خود دارد و چشم هایی ک ه دائم تنگ می‌شوند و پلک‌هایی که پریدن آن را می‌شود به راحتی احساس کرد، دیدنی است. در پایان داستان  نیز همین پلک‌ها نقش کلیدی شان را در داستان ایفا می‌کنند. امین در کماست. حالا که قصه‌اش را برای ما گفته، عشق به زنده ماندن به سراغش آمده، گرچه زندگی‌اش ملال انگیز بوده ولی دلش برای همان ملال تنگ شده، دوست دارد دست هایش را تکان دهد و چشم هایش را باز کند ولی نمی‌تواند.به سختی پلک هایش را تکان ریزی می‌دهد اما کسی به صورتش نگاه نمی‌کند. دارند دستگاه تنفس مصنوعی را از او باز می‌کنند تا زندگی اش - زندگی پررنجش - به پایان برسد. اما او هنوز زنده است، عشق زنده اش کرده، می‌خواهد زنده بماند، او می‌تواند به زندگی باز گردد، اما کسی به صورتش نگاه نمی‌کند تا حرکت ریز پلک‌هایش - تنها نشانه زنده‌بودنش -  را ببیند.

این سرنوشت محتوم انسان معاصراست. وقتی زندگی می‌کنیم، در جهان شلوغ وبی قاعده امروز تنها و سرگردانیم.  به پوچی وبیهودگی که می‌رسیم، مرگ اندیش می‌شویم و وقتی مرگ را حس می‌کنیم، درمی‌یابیم زندگی را وعشق را بیشتر دوست داریم، ولی دیگر دیر شده. ان وقت دیگر کسی به صورتمان نگاه نمی‌کند.

اهمیتی ندارد که فیلم تحت تاثیر "ذهن زیباست" یا "ساعت‌ها" و "آبی"  یا هر فیلم دیگری. مهم نیست که قطع انگشت سبابه ما را یاد "پیانو" بیندازد یا گوش بریده ونسان ونگوگ.  "پرسه درمه" یک فیلم کاملا امروزی و ایرانی است، ارژینالیتی خودش را هم دارد و حالا دیگر می‌توان گفت یک فیلمساز و فیلمنامه نویس مهم پایش به سینمای ایران باز شده؛ بهرام توکلی.

نقد مفصل پرسه در مه

کافه سینما- امیرعباس صباغ: «پرسه در مه» مرگ تدریجی یک رابطه است، مرگی که هم در محتوا و هم در فرم، به خوبی آشکار است. «پرسه در مه» خلوتی ست برای غوطه‌ور شدن بر رؤیاهای دور و درازی که روزگاری در ذهنمان داشته‌ایم و امروز یا فراموشش کرده‌ایم، یا قیدش را زده‌ایم، یا در مسیر رسیدن به آن در حرکتیم و یا ...

 

«آه! زندگی‌ام را به پای هنرم ریختم و دلیلش هم تا حدودی خود هنرم بود.»

قسمتی از آخرین نامه ون گوگ به برادرش تئو

 

 

در طول تاریخ، جنون، نبوغ و هنر سه ضلع ویرانی آدمی بوده‌اند، بسیارند آنهایی که با نبوغشان خالق بزرگ‌ترین آثار هنری بوده و اندیشهٔ بشریت را پی ریزی کرده‌اند اما زندگی خودشان در رنج مدام تباه شده است، فهرست بلندبالایی ست، از نیچه و داستایوفسکی تا موتزارت و ونگوگ، همگی قربانی این سه ضلع هولناک شده‌اند. تا قبل از نگارش«تاریخ جنون» رسالهٔ ارزشمند میشل فوکو، گمان بر این بود که در دل هر اثر هنری رگه‌هایی از جنون نهفته است، اما فوکو با رد این تئوری نشان داد جنون نه تنها مبدأ خلق اثر هنری نیست بلکه لحظه ویرانی و عدم آن است.

توکلی می گوید داستان از آنجا آغاز شد که «شور زندگی» ونگوگ را به پایان رساند، ونگوگ در اواخر عمر در نامه‌ای به برادرش می‌نویسد: " بزرگترین ناراحتی من این است که هیچ‌وقت نتوانستم اثر خوبی خلق کنم و زندگی ا‌م بیهوده است چون نتوانستم کاری را که دوست دارم به شکل خوبی انجام دهم." او به مرزی از خلاقیت رسیده بود که حتی خودش هم نمی‌دانست چه کار می‌کند و به کار خلاقانه‌ای که انجام می‌داد، واقف نبود. هسته مرکزی فیلم از اینجا شروع شد. قصه‌ای درباره آدمی که حتی اگر کار خلاقانه می‌کند، نمی‌داند چه کار می‌کند و این ندانستن عوارضی در زندگی اجتماعی او دارد. در «پرسه در مه» آهنگسازی جوان در پی خلق قطعه‌ای موسیقی ست که نت‌هایش را تار و پود وجودش شکل دهند، قطعه‌ای که تا به حال به گوش کسی نخورده است، قطعه‌ای که از درونش غلیان کند، قطعه‌ای که با شکستن تمامی کلیشه‌ها و قالب‌های موجود و بدون کپی کاری از آثار دیگران، نبوغ او را به اثبات رساند. اما بحران عاطفی که میان او و همسرش رویا بوجود می‌آید، امین را از حالت عادی خارج می‌کند، سردی برخورد لیلا را اینگونه تعبیر می‌کند که او با مرد دیگری رابطه دارد و از طرف دیگر تحمل وی روز به روز برای رویا دشوار‌تر می‌شود. فیلمساز با سکوت و سکون کشنده‌ای که خلق کرده، بیننده را به مانند امین که در احساساتی فارغ از عقلانیت دست و پا می‌زند، در باتلاق ذهنی توهمات و تخیلات او فرو می‌برد.

امین: من سعی خودمو دارم می‌کنم، حس می‌کنم دارم گم می‌شم تو چیزای مزخرفی که فکرشم نمی‌کردم درگیرش بشم، اما تو خیلی آروم مثل همیشه می‌گی عزیزم

رویا: یعنی اگه من بهت نگم عزیزم مشکل تو حل می‌شه؟

امین: مشکلِ من اینه که تو می‌خوای بهم ثابت کنی از من آدم بهتری هستی ولی این طوری نیست

نبوغِ امین، او را میان آینده و حال سرگردان کرده، جسمش به موازات زندگی و حیات «انسان امروزین» قرار دارد، اما اندیشه‌اش درزمان آینده تاخت و تاز می‌کند. و این عدم توازی و تفاهم باعث رفتن او به کما می‌شود، او نیز مانند بسیاری نوابغ، عجول وعصیانگر و تا حد غیر قابل تحملی، غیر معمول است. امین اگرچه اضطراب و هراس خود از رفتن رویا را بروز نمی‌دهد، اما هراس‌اش از این رخداد در سکانس‌هایی به وضوح مشخص است، برای مثال آنجایی که رویا برای تمرین تئا‌تر می‌خواهد امین را ترک کند:

امین: هنوز یه ساعت و نیم تا گریم مونده

رویا: یه ساعت و نیم باید زود‌تر برم

امین: واسه الان یا همیشه؟

امین هراس از تنهایی و رهاشدگی دارد. این گونه افراد وقتی در حفظ ارتباط با کسی که رابطه‌ای توام با وابستگی با او برقرار کرده‌اند، شکست می‌خورند به شدت افسرده و پریشان شده و تا مرز خودکشی و یا آسیب رساندن به خود پیش می‌روند. (اتفاقی که امین، بعد از به سردی گرائیدن رابطه‌اش با رویا دچارش می شود) از دیگر خصوصیات این افراد اختلال در شکل گیریِ یک هویت با ثبات و داشتن یک تصویر ذهنی متزلزل است، تحریک پذیری و خود آسیب زنی رفتارهایی است که در افراد مبتلا به «شخصیتِ مرزی» به فراوانی مشاهده می‌شود. احساسِ مستمرِ تهی بودن و پوچی در این افراد مانند این است که همیشه به دنبال گمشده‌ای می‌گردند تا پاسخی برای خلاء درونی وجودشان بیابند. خلق یک اثر هنری عظیم و غرق شدن در دنیای هنر (مثل کشیدن نقاشی یا ساخت یک قطعه موسیقی و...) فرصتی را برای ترمیم و جبران این احساس پوچی فراهم می‌کند. خلق یک اثر هنری برای فرد مبتلا به پریشانی روحی موهبتی است که می‌تواند به عنوان یک سوپاپ اطمینان در زمان‌های بحرانی عمل کند. بسیاری از هنرمندان، شاعران، موسیقی دانان، نویسندگان و... به مدد ذهنیتِ خلاق خود، خیال را جایگزین عمل کرده و با بالانس نمودن احساسات خود مفری برای گریز از افسردگی و خودکشی فراهم می‌کنند (مانند امین که در پایان امید بخش فیلم زندگی را جایگزین مرگ می‌کند) ولی در گروهی، تعارضات درونی و روانی به حدی است که حتی هنر هم نجات بخش نیست.

«خیلی خسته کننده است که در گذشته‌ات زنده باشی اما دنبال دلیل مردنت تو آینده باشی»

این دیالوگ را در اوایل فیلم، از زبان امین وقتی در کماست می‌شنویم، امین مرگ بی‌خاطره را دوست ندارد، مرگ در تنهایی را نمی‌خواهد، پس از‌‌ همان ابتدای فیلم به بیننده می‌گوید که با جستجو در خاطرات گذشته، می‌خواهد با مرگ‌اش بجنگد و در انتهای فیلم، یادآوری اینکه قرار است بچه دار شود موجب می‌شود برای اولین بار از زبانش بشنویم که صدای آن سوت ممتد در حال کمتر شدن است، و اکنون است که جریان هوا را روی پوست خود لمس می‌کند و در تمنای نگاهی ست که در چشمانش کنند تا تکان خوردن پلک‌هایش را ببینند و دستگاه را از او جدا نکنند.

«پرسه در مه» پر است از رگه‌های بینامتنیت که با ترکیبِ دو روایت (زندگی ونگوگ و بتهون) به زندگی هنرمندی می‌پردازد که از تلاطم و خروش درونش رنج می‌برد و این فوران به تدریج او را به ویرانی می‌کشاند. برای یک آهنگساز و نوازنده هیج اتفاقی نمی‌تواند ناگوار‌تر از ناشنوایی باشد، اتفاقی که برای بتهوون در سومین دهه زندگی‌اش رخ داد و او کم کم متوجه ضعف شنوایی شد، حال در «پرسه در مه» مشکل شنوایی به شکل دیگری، که آن شنیدن یک سوت ممتد است هنرمند را آزار می‌دهد، آزاری که هرچه پیش‌تر می‌رویم نبوغِ امین را به جنون می‌کشاند، تا جایی که امین را دیوانه وار به نت نویسی روی دیوار می‌کشاند و آشفتگی و عقده ناشی عدم توفیق در خلقِ بزرگ‌ترین اثر عمرش، امین را به جایی می‌کشاند که یکی از انگشتانش را (در سکانسی که همه چیز، مخصوصا بازی شهاب حسینی فوق العاده است) قطع ‌کند. اتفاقی که مشابه آن، در زندگی ونگوگ، رخ داد. گوشِ بریده ونگوگ از مهم‌ترین و مبهم‌ترین اتفاقات زندگی هنری این نقاش بزرگ قرن بیستم است، که هنوز کسی دلیل اصلی این حادثه را نمی‌داد و این مساله سالیان سال است که برای همه نامعلوم است. هیچ کس نمی‌داند که وی چرا و به چه دلیل به یکباره گوشش را برید و سپس این موضوع را نقاشی کرد تا سالیان سال همه از گوش بریده او سخن بگویند. برداشت‌های متفاوتی وجود دارد، یکی از این تعابیر چنین است که ونگوگ مبتلا به بیماری منیر بوده و وز وزهایی شدید در گوش (که همراه با سرگیجه بوده) او را به ستوه آورده بود، نقل است وی روزی مقابل آینه ایستاده و باخود می‌گفته این گوش‌ها نیاز به هرس دارد!؟ حال این جمله را مقایسه کنید با نگاه فوق العاده‌ای که امین قبل از قطع انگشت‌اش به دستش می‌اندازد. نه دیالوگی ست و نه هیچ صدایی، هر چه هست احساس است که منتقل می‌شود و کارگردان با قرار دادن این صحنه، تصویر پازل گونهٔ هنرمند خلاقی که در حال غرق شدن در خلاقیت خود است را در ذهن مخاطب کامل می‌کند.

«پرسه در مه» روایتی ست مدرن و ضد قصه که با پشت سر گذاشتن اصول و قواعد سینمای قصه گو و به واسطه ساختار غیر خطی و رفت و برگشت‌های نامنظم و نامتوالی در روایت، به پیچیدگی دنیای درون «امین» می‌پردازد. ابهام و دوپهلو بودن از ویژگی‌های اصلی این نوع آثار است. آنچه در فیلم به اعتقادم مبهم و تار مانده، این نکته است که توکلی به خوبی نشان نمی‌دهد ریشه اختلاف میان امین و رویا چیست؟ آنچه فیلمساز با شکستن زمان نشانمان می‌دهد دو موقعیت متفاوت است، روزهایی که این دو زندگی آرام و عاشقانه‌ای دارند (مثلا آن سکانسی رویا مشغول خواندن قطعه‌ای از نمایشنامه‌اش برای امین است، از او می‌شنود: «داشتم به صدات گوش می‌کردم، نه چیزی که می‌خوندی») و روزهایی که رابطهٔ این دو به سردی گرائیده، حال آنچه این بین مبهم می‌ماند دلیل این تغییر است. البته ساختار پیچیده و و تاویل برانگیز فیلم شاید پاسخ این پرسش را در آنجایی که رویا هنگام تمرین تئا‌تر قطعه‌ای از نمایشنامه است، داده باشد:

«ما هیچ چیزمان واقعی نبود، به درد هم نمی‌خوردیم و واقعی نبودیم، اما رنجی که از هم می‌بردیم واقعی بود...»

فرم و ساختار «پرسه در مه» کاملا در خدمت فیلم و داستان است، نه از ادا و اطوار های شبه روشنفکرانه خبری ست، نه از حرف های کلیشه ای و خسته کننده ای که پیش از این شنیده و دیده ایم. توکلی فرم و شیوه روایت اثرش را از کاراکتر اصلی فیلم«امین» می گیرد. سکوت و فضای متناقض فیلم (استفاده از رنگ های تند و گرم در مقابل زندگی سرد و بی روح امین و رویا ) در بسیاری از دقایق، داستان را پیش می برند. به اینها فیلمبرداری سیال و ناآرام خضوعی ابیانه را هم اضافه کنید که «پرسه در مه» را به فیلمی تبدیل می کند که دوربین را به عمق روان متلاشی شده ی یک هنرمند می برد و از همانجا آنچه می بیند و حس می کند را به تصویر می کشد.

اعلام تاریخ اکران عمومی «جدایی نادر از سیمین» در فرانسه


اعلام تاریخ اکران عمومی «جدایی نادر از سیمین» در فرانسه


فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی از خرداد ماه سال آینده در سینماهای فرانسه به نمایش عمومی درخواهد آمد.
به گزارش ایسنا، وب‌سایت IMDB با اعلام‌ برنامه زمانی اکران فیلم «جدایی نادر از سیمین» اعلام کرد، برنده خرس طلای بهترین فیلم و دو خرس نقره‌ای برای مجموعه بازیگران آن در جشنواره‌ برلین، روز 8 ژوئن (18 خرداد سال آینده) در سینماهای فرانسه اکران عمومی می‌شود.
همچنین چندی قبل، تاریخ 14 جولای (4 تیر سال آینده) برای اکران این فیلم در سینماهای آلمان اعلام شد.
«جدایی نادر از سیمین» با بازی لیلا حاتمی، شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات، سارینا فرهادی، علی اصغر شهبازی، بابک کریمی، شیرین یزدان بخش، کیمیا حسینی و با حضور مریلا زارعی روایت می‌شود.


آقای شهاب حسینی! چه رنجی کشیده‌اید


آقای شهاب حسینی! چه رنجی کشیده‌اید



فرهنگ > سینما  - نزهت بادی


کاراکتر امین در فیلم «پرسه در مه» که شهاب حسینی نقش آن را بازی می کند، شخصیتی از‌خود‌بریده و پریشان است که پروسه دردناکی را در مسیر خلق شاهکارش طی می‌کند، یک سلوک گیج‌کننده از خلاقیت، سکون، تزلزل و ناامیدی که تا مرز خودویرانگری و فروپاشی روحی و جسمی پیش می‌رود.

شهاب حسینی در این نقش خیره‌کننده است، طوری که اصلا نمی‌توانیم در هیچ یک از قاب‌های فیلم از او چشم برداریم. این در حالی است که بازیگری چون لیلا حاتمی در مقابلش بازی می‌کند که خودش می‌تواند ستاره هر نما باشد و نگاه ما را از هر چیزی به سوی خود بدزدد، اما با این وجود شهاب حسینی در این فیلم کاری می‌کند که اجازه نمی‌دهد از قلمروی جذبه حضورش خارج شویم و حتی بعد از تمام شدن فیلم احساس می‌کنیم تکه‌هایی از خاطرات او را با خود به خانه آورده‌ایم.

بازی شهاب حسینی نوعی ابهام و چندگانگی دارد که برای نمایش ناآرامی‌های ذهن امین عامل اساسی به حساب می‌آید. او در این نقش مثل خوابگردها رفتار و در مرز میان واقعیت و خیال حرکت می‌کند، چنان که آدم باور می‌کند امین در یک خواب طولانی ذهنی زندگی می‌کند و در حال ساختن رویایی برای گریز از مرگ است.

بازی او در این فیلم بیش از هر چیزی بر چشم‌هایش متکی است، انگار که ذهنش را برای ما عریان کرده و اجازه داده ما هر چیزی را که در آن می‌گذرد، از طریق چشم‌هایش ببنیم و بفهمیم که او در مسیر از دست دادن خلاقیتش چه رنجی را می‌کشد. آن تنگ کردن چشم‌ها، پرپر زدن پلک‌ها و نگاه‌های ثابت به شدت حس سودازدگی و ...امین را به ما القا می‌کند.

بگذارید سه نمونه از زیباترین صحنه‌های فیلم را که خیلی دوستشان دارم با هم مرور کنیم و ببینیم حسینی در آن چه جادویی به کار می‌برد که افسون این صحنه‌ها از سرمان نمی‌پرد. یکی جایی است که رویا امین را در کلبه‌ای متروک در شمال می‌یابد.

ظاهرا حسینی در این صحنه هیچ کار خاصی انجام نمی‌دهد. ما او را می‌بینیم که با انگشت قطع‌شده‌اش در کلبه‌ای خالی و ساکت به نقطه‌ای دور خیره شده است. شاید باورش سخت باشد که همین نگاه ثابت و خیره کاری می‌کند که احساس می‌کنیم مدت‌هاست روح زندگی از وجود امین پر کشیده و او به عدم پیوسته است، به نیستی، نابودی و نسیان.

دیگری صحنه‌ای است که امین مثل مرده‌ای که سال‌هاست از زندگی دل بریده، روی تخت بیمارستان خوابیده و دیگران در حال پایان دادن به زندگی او هستند، در حالی که او تازه به جاهای شیرین رویایش رسیده و میل به زندگی را در خود یافته است. او تنها با پلک‌هایش ناامیدانه می‌کوشد به آنها بفهماند تا دقایقی دیگر از کما بیرون خواهد آمد، اما کسی لرزش ضعیف پلکهایش را نمی‌بیند.

نمونه آخر که یکی از حسرت‌بارترین صحنه‌های عاشقانه سینماست، جایی است که امین برای نخستین بار رویا را می‌بیند و در چشم‌هایش چنان درخششی از حس زندگی دیده می‌شود که آدم فکر می‌کند او می‌تواند با این عشق دنیا را فتح بکند، اما ناخودآگاه به یادمان می‌آید که این آخرین تصویری است که امین از این دنیا با خود می‌برد و با اینکه دلمان سخت می‌گیرد، اما احساس می‌کنیم امین آدم خوشبختی بود که این فرصت را یافت تا رویای دلخواهش را در این دنیای بی‌رحم بسازد. 

در تمام مدت تماشای فیلم احساس می‌کردم شهاب حسینی برای بازی در این نقش به اندازه خود امین عذاب کشیده تا بتواند این شوریدگی و پریشان‌حالی را به ما منتقل کند. حتما بارها تا انتهای اندوه و جنون رفته و برگشته و جسم و روحش پا به پای او ویران شده است. درواقع او هم مثل امین یک پروسه دردناک را طی کرده تا برای ما رویای یک زندگی عاشقانه‌تر را بسازد. 

این یادداشت بهانه‌ای برای قدردانی از شهاب حسینی برای بازی در فیلم «پرسه در مه» است تا بداند با وجود ظلمی که در اکران به این فیلم کردند ما بازی درخشان او را دیدیم و در رنج و لذت او شریک شدیم. از بهرام توکلی هم ممنونیم که با خلق امین و انتخاب و هدایت ظریف و ماهرانه شهاب حسینی برای آن، جواهر دیگری را به گنجینه شخصیت‌های ماندگار عمرمان افزود.

«پرسه در مه»

اکران «پرسه در مه» در سینمای فرهنگسرای گلستان آغاز شد

خبرگزاری فارس: فیلم سینمایی «پرسه در مه» به کارگردانی بهرام توکلی و تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی در سینما خانوادگی فرهنگسرای گلستان اکران می‌شود.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی و هنری منطقه هشت، در خلاصه داستان فیلم آمده جوانی 60 ساله در پی نوشتن یک قطعه موسیقی که آرمان زندگی آو به حساب می‌آید، به دلیل مشکلات زندگی به جایی می‌‌رسد که تعادل روحی خود را از دست می‌‌دهد و...
لیلا حاتمی، شهاب حسینی، مسعود رایگان، احمد ساعتچی، ناصر حق‌دوست، راضیه میهن‌پرست و... از جمله بازیگران این فیلم هستند.
سینما گلستان در نارمک، میدان هلال احمر، خیابان گلستان واقع شده است و در سانس‌های 14، 16، 18، 20 پذیرای علاقه‌مندان تماشای فیلم است. 




طغیان یک ذهن زیبا


نگاهی به فیلم "پرسه در مه"

سیدرضا صائمی

اگر فیلم های از جنس آثار روشنفکرانه که موقعیت تراژدیک قهرمان قصه اش را در نسبت با بحران های
 اجتماعی به تصویر می کشید و اگر شخصیت اصلی داستان در کشمکش با محیط بیرونی به دوگانگی و استیصال دست می یافت در "پرسه در مه"با قهرمانی مستاصل مواجه هستیم که دچار یک بحران فردی شده و به بن بست درونی رسیده است. امین هنرمند و موسیقی دانی است که به واسطه عقیم شدگی ذهنی و نارباروری ذهنی به یک بحران شخصی می رسد و از عدم خلاقیت فردی رنج می برد. این استیصال و فروپاشی ذهنی در نهایت به خود ویرانگری منجر شده که رفتارهایی مثل تراشیدن موی سر، خرد کردن لیوان و لذت بردن از زخم دست و در نهایت بریدن یکی از انگشتان دستش، نشانه های این خودویرانگری هستند. به هم ریختگی و آشفتگی ذهنی امین را می توان در بی نظمی و شلوغ بودن اطاق کار امین نیز ردیابی کرد. اوج این آشفتگی را می توان در واکنش عصبی او به کتابها و وسایل شخصی اش بازنمایی کرد. آنجا که امین کتاب و لوازمش را پرتاب می کند و همه چیز را بهم می زند. او به طغیان و عصیان علیه خویش دست می زند تا در ویرانی روح و جسمش راهی به رهایی بجوید. در واقع امین تمرکز و تسلط بر ذهن خویش را از دست داده و به یک روانپریشی درونی می رسد. اینجا همان نقطه ای است که تجربه نبوغ و جنون، به یگانگی می رسد و مرز واقعیت و خیال از هم قابل تشخیص نیست. این مخدوش بودگی در درک واقعیت و خیال هم در مضمون و درونمایه اثر و هم در فرم و شیوه روایت داستان تبلور یافته و شمایلی غیر خطی به خود می گیرد. شکستگی زمان و عدم توالی سکانس ها برساخته همین موقعیت است. به عبارت دیگرساختار فیلم و شیوه روایت قصه تابع ذهنیت شخصیت اصلی داستان است. او تلاش می کند قطعات مختلف زندگی اش را در کنار هم به شکل پازل گونه ای مرتب می کند تا از این از هم گسیختگی ذهنی و پراکنده به یک ادراک کلی دست یابد. کارگردان با پس و پیش کردن وقایع هم روایت خطی قصه را می شکند و هم به واسطه آن، برخی مفاهیم هستی شناختی و دغدغه های فردی خود و قهرمانش را بازنمایی می کند.

توکلی برای روایت قصه خود از شخصیت اصلی داستان به عنان قهرمان/راوی بهره می برد که این تمهید با توجه به موقعیت نباتی بودن امین و شرایط او در کما تناسب منطقی و ساختاری دارد. ذهن هوشیار و زبان خاموش امین از طریق روایت اول شخص، بازیگوشی های روایی فیلم را نیز پوشش می دهد و صرفا یک نوع ادابازی در فرم نیست.
اساسا "پرسه در مه" را می توان فیلمی فرمالیستی و شخصیت محور قرار داد که سویه روایی آن بر وجوه مضمونی اش می چربد البته این به معنای فقدان معنا نیست بلکه تابعیت فرم و منطق روایی فیلم از درونمایه اثر است. محور تماتیک فیلم نیز مبتنی بر تضادها و پارادوکس های مفهومی مثل مرگ و زندگی، عشق و نفرت، خلاقیت و استیصال و حتی آغاز و پایان است. اصلا منطق زمانی فیلم فرایند معکوسی را طی کرده و از پایان به آغاز می رسد.
هرچند که نقطه عزیمت قصه به عنوان راه حل نهایی برای برون رفت از ابن بحران مورد تاکید قرار می گیرد. جایی که همه چیز با عشق آغاز می شود. موقعیت رامین در زندگی نباتی نیز مجالی است تا بر اساس نشانه های مبهم به بازسازی و خلق انتزاعی و مجازی دنیای بیرونش دست بزند. این زندگی نباتی و تجربه کما به نوعی تجربیات انتزاعی قهرمان قصه را در ساحتی واقعی تر صورت بندی می کند و البته ساختار بصری خوب فیلم بر زیبایی آن می افزاید.
بدون شک یکی از امتیازات "پرسه در مه" در نوع تصویربرداری و قاب بندی های کارت پستالی حمید خضوعی ابیانه فیلمبردار این کار است. استفاده از رنگ های طلایی و آبی که در طراحی لباس و صحنه نیز امتداد می یابد تصاویر شاعرانه ای از فیلم به نمایش می گذارد که وجوه زیباشناختی بالایی دارد. حضور هنرهای دیگر مثل موسیقی، نقاشی، عکاسی ، تائتر در بستر یک فیلم سینمایی گویی یک ادای احترام به همه هنرهایی است که در آفرینش سینمایی سهیم هستند. روایت موازی فرم سینمایی و روایت نمادین از طریق تئاتری که در فرایند قصه گویی می بینم فرصتی را برای مخاطب فراهم می کند تا وی نیز با تکیه بر خیال پردازی و هوشمندی انتزاعی خود آن را در مرز باریک واقعیت و خیال بازسازی کرده و به همذات پنداری بیشتری با شخصیت های قصه دست یابد. نمی توان از "پرسه در مه" سخن گفت و به بازی درخشان شهاب حسینی اشاره نکرد. نقشی دشوار در موقعیت یک موسیقی دان روانپریش و مستاصل که باید کشمکش های درونی و ذهنی خود را در رفتار بیرونی و نمایشی اثر به تصویر بکشد. بازنمایی این شخصیت درونگرا با نمایش بیرونی از طریق المانهای رفتاری و در واقع روانشناختی شخصیت، کار دشواری بود که شهاب حسینی به خوبی از پس آن برآمد. کارگردانی و بازنمایی هوشمندانه بهرام توکلی در روایت این موقعیت دشوار را نباید نادیده گرفت. او در فیلم بعدی خود «اینجا بدون من» نیز نشان داد که کارگردان خلاق و باهوشی است.

منبع: سینما پرس



برف روی شیروانی داغ + افریقا

امیدوارم 6 ماه اول سال 90 "برف روی شیروانی داغ" اکران شود


نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی "برف روی شیروانی داغ" از تلاش برای اکران عمومی این فیلم در 6 ماه اول سال 90 خبر داد.

محمد هادی کریمی در این ارتباط به خبرنگار مهر گفت: خوشبختانه واکنش و بازتاب‌های خوبی از اکران این فیلم در نمایش‌های جشنواره فجر داشتیم، به همین دلیل نسخه اکران عمومی هیچ تغییری به نسبت به جشنواره فجر ندارد.

وی افزود: پخش فیلم برعهده هدایت فیلم است. با رایزنی‌هایی که انجام شده تلاش می‌کنیم فیلم "برف روی شیروانی داغ" در شش ماه اول سال اکران عمومی شود. زیرا پروانه نمایش مدتی پیش صادر شده است.

کریمی خاطر نشان کرد: جا دارد از تک تک عوامل فیلم و بازیگران که بازی‌های درخشانی در فیلم سینمایی "برف روی روی شیروانی داغ" انجام دادند، تشکر و قدردانی کنم. در این فیلم تمام عوامل و بازیگران شایستگی خود را نشان دادند.

فرخ نعمتی، آنا نعمتی، شهاب حسینی، امیرحسین آرمان، هنگامه قاضیانی و کورش تهامی بازیگران این فیلم هستند. "برف روی شیروانی داغ" در جشنواره فیلم فجر امسال در بخش‌های بهترین نقش مکمل زن، بهترین نقش اول مرد و تدوین نامزد دریافت سیمرغ بلورین بود.



پیش‌بینی نمی‌کردم از ˝آفریقا˝ استقبال شود

هومن سیدی کارگردان فیلم سینمایی "آفریقا" درباره اکران این فیلم به خبرنگار سینمایی برنا گفت: قرار است فیلم را طی سه چهار ماه آینده به اکران عمومی در آوریم و در حال حاضر نیز مشغول تبدیل آن به نسخه 35 میلیمتری هستیم.

سیدی با اشاره به اینکه از نتیجه کار راضی هستم، اظهار کرد: من فیلم را برای اینکه مورد استقبال قرار بگیرد نساختم به همین دلیل پیش‌بینی استقبال خوب مردم و منتقدان را نداشتم،بیشتر به این فکر می‌کردم که بتوانم فیلم خودم را بسازم.

وی ادامه داد: خدا را شکر می‌کنم که فیلم از نگاه منتقدان و مردم با استقبال مواجه شد و برای من این اتفاق بسیار خوشایند بود.

کارگردان فیلم سینمایی "آفریقا" با بیان اینکه در حال مذاکره با چند پخش‌کننده بین‌المللی هستیم، خاطر نشان کرد: چند پخش‌کننده بین‌المللی در حال مذاکره‌ایم که پس از به نتیجه رسیدن فیلم برای جشنواره‌های خارجی ارسال خواهد شد.

سیدی در پایان درباره ساخت فیلم بعدی اش گفت: صحبت‌های اولیه با تهیه‌کننده فیلم "آفریقا" صورت گرفته است و سوژه فیلم دوم من نیز در گونه اجتماعی خواهد بود.



گفتگوی مفصل کافه سینما با پیمان معادی

بخشی از مصاحبه >  

این جایزه بازیگری برای تیم بود و همین‌جا بگویم که شهاب حسینی نقش بسیاری در این جایزه داشت و در آنجا از بازی شهاب خیلی تعریف می‌کردند و جایش هم در برلین خیلی خالی بود مطمینا جلوه زیباتری داشت اگر همه با هم بالا می رفتیم.

متن کامل مصاحبه را از این لینک بخوانید



گزارش از مراسم تجلیل فیلمبران از عوامل فیلم جدایی نادر از سیمین

گزارش فارس از نمایش «جدایی نادر از سیمین» در پردیس شکوفه؛
فرهادی: با انرژی مردم ایران فیلم می‌سازم  


خبرگزاری فارس: کارگردان فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» گفت: فیلم‌سازی همیشه برای من جذاب است اما آن انرژی که در ایران و از مردم و تماشاگران می‌گیرم، در هیچ جا نمی‌توانم پیدا کنم.

به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، مراسم قدردانی از عوامل فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» شب گذشته با حضور عوامل این فیلم و به همت فیلمیران در پردیس سینمایی شکوفه برگزار شد.
بنا بر این گزارش، در این مراسم که با تأخیر یک ساعته آغاز شد و اجرای آن بر عهده محمد سلوکی بود، علی سرتیپی در سخنانی از حضور عوامل فیلم در این مراسم قدردانی کرد.
پس از آن لوح قدردانی و هدایای عوامل ساخت فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» توسط علی سرتیپی، سیروس الوند، بیژن امکانیان، رضا عطاران و شمسائیان اهدا شد.
محمود کلاری، مدیر تصویربرداری پروژه نیز در سخنانی گفت: پس از سه دهه حضور در سینما این تجربه برای من بسیار غریب بود. فیلم خوب ساخته می‌شود اما برای فیلم بزرگ ساختن، آدم بزرگ لازم است و اصغر فرهادی حقیقتاً آدم بزرگی است.
به گزارش فارس، در ادامه نیز الوند در سخنانی گفت: اصغر فرهادی در این فیلم نشان داد که می‌توان بدون آنکه نشانی غلط داد و یا سیاه‌نمایی کرد، به قلب جامعه وارد شد و دردهای پنهان و آشکار جامعه را به تصویر کشید.
اصغر فرهادی نیز هنگام دریافت هدیه خود گفت: در باورم نمی‌‌گنجد چنین مراسم گرمی برگزار شود. این مراسم من را یاد روزی می‌اندازد که در خارج از کشور تصمیم به ساخت این فیلم گرفتم. آن زمان قصد داشتم فیلم دیگری بسازم اما ناگهان فکری در ذهنم خطور کرد و گفتم باید به ایران بیایم و در ایران فیلم بسازم. هنگامی که این مطلب را به پیمان معادی گفتم، او از من دلیلش را پرسید و حس و حالی که امشب در این سالن می‌بینم؛ پاسخ آن سؤال است.
فرهادی ادامه داد: فیلمسازی همیشه برای من جذاب است اما آن انرژی که در ایران و از این مردم و تماشاگران می‌گیرم، در هیچ جا نمی‌توانم پیدا کنم.
بر پایه این گزارش، در پایان مراسم بخش‌هایی از مستند پشت‌صحنه «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی سیدوحید حسینی به نمایش درآمد و پس از آن نیز فیلم اکران شد.

 


خاطره ˝جدایی نادر از سیمین˝ سال‌ها در حافظه‌ها باقی می‌ماند 

به گزارش خبرنگار سینمایی برنا، مراسم تقدیر و تجلیل از فیلم سینمایی "جدایی نادر از سیمین" به کارگردانی اصغر فرهادی شب گذشته توسط فیلمیران در سینما شکوفه برگزار شد.

در ابتدای مراسم علی سرتیپی گفت: از همه کسانی که در این مراسم حضور بهم رساندند سپاسگزاری می‌کنم همچنین از اصغر فرهادی بابت ساخت این فیلم و حضور در مراسم تشکر و قدردانی به عمل می‌آورم.

همچنین محمود کلاری فیلمبردار "جدایی نادر از سیمین در هنگام دریافت جایزه‌ مردمی‌اش گفت: این جایزه مردمی خیلی برایم ارزشمند است، وقتی چنین جایزه ای را از مردم دریافت می‌کنم نمی‌توانم احساسات خودم را بیان نکنم من طی سه دهه فعالیت در سینما تجربه استثنایی و غریب کار با اصغر فرهادی رو داشتم.

وی افزود: فیلم خوب ساخته می‌شود اما برای ساخت فیلم بزرگ آدم بزرگ احتیاج است و اصغر فرهادی آدم بزرگی است.

در ادامه مراسم سیروس الوند درباره فیلم "جدایی نادر از سیمین" اظهار کرد: این روزها روزهای فیلم "جدایی نادر از سیمین" است و این فیلم تا سال‌ها در حافظه‌ها باقی خواهد ماند همچنین عمر این فیلم در طول آن است نه در عرض مثل فیلم‌های "خشت و آینه" و "گوزن‌ها".

وی ادامه داد: می‌گویند کسی که بتواند 5 فیلم خوب بسازد فیلمساز خوبی است، شاید یکی دو فیلم خوب را اتفاقی هم بشود ساخت اما جالب است که "جدایی نادر از سیمین" پنجمین فیلم خوب اصغر فرهادی محسوب می‌شود.

کارگردان فیلم سینمایی "پرتقال خونی" با بیان اینکه زمانی که فیلم "رقص در غبار" را دیدم فهمیدم با کارگردان فوق‌العاده مواجه هستم یادآور شد: فیلم‌هایی که در جشنواره‌های جهانی جایزه می گرفتند همه با سیاه نمایی و ارائه یک تصویر بد از ایران به جهان همراه بود اما امروز اصغر فرهادی نشان داد که می‌شود بدون سیاه نمایی به قلب جامعه و دردهای آن‌ها اشاره کرد و من افتخار می‌کنم که با فرهادی همکار هستم.

اصغر فرهادی نیز پس از دریافت جایزه‌اش گفت: باورم نمی‌شود فیلمیران چنین مراسمی را برای این فیلم برگزار کرده است این جا یاد روزی در خارج از کشور افتادم که تصمیم داشتم فیلم دیگرم را در خارج از ایران بسازم اما این فکر به ذهنم خطور کرد که در ایران فیلمم را بسازم در آن جا پیمان معادی از من سوال کرد چرا چنین تصمیمی گرفته‌ای اما این شور و حال را که امشب دیدم پاسخ سوال معادی است.

وی ادامه داد: فیلمسازی در همه جای دنیا جذاب است اما انرژی‌ای که من از مردم می‌گیرم هیچ کجا نمی‌توانم داشته باشم و تمام تلاش خودم را می‌کنم که فیلم بعدی من بهتر از این فیلم باشد.

فرهادی در پایان صحبت‌هایش خاطرنشان کرد: تعدادی از عوامل دیگر می‌خواستند در این جا حضور داشته باشند شاید تقصیر من است که همیشه افراد پرکار را انتخاب می‌کنم و الان اکثر آنها سر کار هستند و از من خواستند که از جانب آن‌ها عذرخواهی کنم.

براساس این گزارش در این مراسم رضا عطاران، سارینا فرهادی، شیرین یزدانبخش، امیر اثباتی، پیمان معادی، ساره بیات، علی اصغر شهبازی و ... حضور داشتند.

 


 

گزارش تصویری/ مراسم تقدیر از عوامل فیلم جدایی نادر از سیمین




مراسم تقدیر از عوامل فیلم جدایی نادر از سیمین





«جدایی نادر از سیمین» تیر ماه در آلمان اکران عمومی می شود

«جدایی نادر از سیمین» تیر ماه در آلمان اکران عمومی می شود

فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی از تیر ماه سال آینده در سینماهای آلمان به نمایش عمومی درخواهد آمد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، وب‌سایت IMDB با اعلام‌ برنامه زمانی اکران فیلم «جدایی نادر از سیمین» اعلام کرد؛ برنده خرس طلای بهترین فیلم و دو خرس نقره‌ای برای مجموعه بازیگران آن در جشنواره‌ برلین، روز 14 جولای (4 تیر سال آینده) در سینماهای آلمان اکران عمومی می‌شود.

«جدایی نادر از سیمین» با بازی لیلا حاتمی، شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات، سارینا فرهادی، علی اصغر شهبازی، بابک کریمی، شیرین یزدان بخش، کیمیا حسینی و با حضور مریلا زارعی روایت می‌شود