شهاب حسینی مرد قصه های واقعی

مرد قصه‌های واقعی

جام جم آنلاین: حالا دیگر این واژه خیلی تکراری است که آن را برای یک شخصیت به کار ببریم؛ مردی برای تمام فصول.

 اما گاهی اوقات چاره‌ای نیست، واژه‌ها کم می‌آیند و شخصیت‌ آنقدر بزرگ و همه جانبه می‌شود که مجبور می‌شوی او را شخصیتی برای همه فصول به شمار بیاوری و در این شرایط است که ذهن، سراغ واژه‌ای زیبا و پرمعنا می‌رود و تو ناچار می‌شوی در مقابل این واژه و شخصیت تسلیم‌شوی و بنویسی؛ شهاب حسینی ، مردی برای تمام فصول. شاید خیلی‌ها بگویند که نه! هنوز زود است.

حسینی هنوز جوان‌تر از آن است که بتوان او را مردی برای تمام فصول همه نقش‌ها دانست. اما آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است.

با نگاهی به پرونده کاری حسینی می‌توان فهمید که او از پله‌هایی که برخی صد ساله طی می‌کنند خیلی زود بالا رفته و با استعداد، توانایی و البته پشتکاری که داشته، توانسته در فهرست بازیگرانی قرار گیرد که بهترین نقش‌های سینمایی و تلویزیونی را از آن خود کرده‌اند.

حسینی با تلویزیون و اجرای برنامه نیم‌رخ به عموم مردم معرفی شد. جوانی خوش چهره و خوش بیان که از اجرای او می‌توانستی متوجه شوی که بسیار مودب است و حد و حریم‌ها را بخوبی می‌شناسد و می‌داند که نباید آنقدر خودمانی و بی‌حساب و کتاب پیش برود که جایی لازم شود ترمز دستی را بکشد و برای مدتی هم که شده از انظار ناپدید شود تا حریم و شخصیت خود را بازسازی کند.

حسینی با این روش خیلی زود به سینما راه یافت. در ابتدا خیلی از کارگردانان و تهیه‌کننده‌ها به دلیل حجب و حیایی که شهاب حسینی دارد با احتیاط به او نزدیک می‌شدند. اما سیروس مقدم با سپردن نقش اصلی سریال پلیس جوان به او ثابت کرد که حسینی می‌تواند بیننده را به خود علاقه‌مند کند و او را تبدیل به مشتری یک سریال که در چندین قسمت پخش می‌شود، کند.

در سینما هم حسینی آهسته و پیوسته آمد تا به همه ثابت کرد که او می‌تواند حتی بازیگری باشد که نقشی جسورانه مانند «سوپراستار» را بازی کند و همه را به شگفتی وادارد و در همان سال در فیلم «درباره الی» نقش جوانی صادق، محجوب و سمپاتیک را بازی کند.

در سال 88 در حالی که در سریال «شوق پرواز» نقش شهید بابایی را بازی می‌کرد در فیلم «پرسه در مه» نقشی کاملا متفاوت را ایفا کرد.

سال 89 هم بازی در سریال «سرزمین کهن» را در حالی پی می‌گرفت که در فیلم «جدایی نادر از سیمین» نقشی جنجالی را بازی می‌کرد.

این فیلم این روزها برپرده سینماست و حسینی با بازی‌اش همه بینندگان خود را شگفت‌زده می‌کند و آنها را وا می‌دارد که بگویند: حسینی برای بازی در این نقش حتما مدت‌ها زندگی آدم‌های واقعی را زیرنظر داشته و به تمام ظرایف رفتاری و شخصیتی آنها توجه کرده که توانسته چنین عالی مقابل دوربین بدرخشد.

طاهره آ‌شیانی
گروه رادیو و تلویزیون

نظر سنجی هفت + پوستر اصلی و انونس فیلم جدایی نادر از سیمین

دوستان در نظر سنجی سایت برنامه هفت شر کت کنید


                                  

                                                   لینک نظر سنجی




دانلود انونس فیلم جدایی نادر از سیمین 


                                                                           لینک دانلود


درباره الی - اصغر فرهادی و شهاب حسینی بر ترین های دهه 80

درباره الی -  اصغر فرهادی و شهاب حسینی بر ترین های دهه 80 شناخته شدند ...


«درباره الی...» و اصغر فرهادی در صدر نظرسنجی خبرآنلاین قرار گرفتند
فرهنگ > سینما  - گروهی از اهالی سینمای ایران و جامعه منتقدان در آستانه پایان دهه 80 برترین‌های این دهه را در حوزه سینما در چهار رشته فیلم، کارگردانی، بازیگری زن و مرد انتخاب کردند.

سمیه علیپور: گروهی از منتقدان و سینماگران با شرکت در نظرخواهی خبرآنلاین برای گزینش برترین‌های دهه 80 سینمای ایران گزینه‌های مورد نظر خود را از میان تمام فیلم‌های تولید و اکران شده از سال 80 تا فیلم‌های اکران شده در سال 1389 اعلام کردند.

در این نظرخواهی «درباره الی» با کسب 26 رای بیشترین نظرات را با خود همراه کرد و به عنوان بهترین فیلم دهه 80 شناخته شد. «به همین سادگی» با سه رای در رتبه دوم و «کاغذ بی‌خط»، «سگ کشی» و «خون بازی» با دو رای در رتبه سوم قرار گرفتند.

اصغر فرهادی با 34 رای بیشترین امتیاز را در میان کارگردانان به دست آورد و رتبه اول را کسب کرد و بهرام بیضایی با چهار رای در رتبه دوم قرار گرفت. رخشان بنی‌اعتماد نیز با سه رای رتبه سوم را به دست آورد.

در میان بازیگران زن سینمای ایران گلشیفته فراهانی با 12 رای در رتبه نخست قرار گرفت. در میان بازیگران زن رقابت تنگاتنگی وجود داشت و نگار جواهریان با سه رای کمتر از فراهانی و با کسب 9 رای رتبه دوم را به دست آورد و لیلا حاتمی فقط با یک رای کمتر از جواهریان رتبه سوم را از آن خود کرد.

شهاب حسینی با کسب 12 رای رتبه اول بازیگری را در دهه 80 به دست آورد و رضا کیانیان با 9 رای در رتبه دوم قرار گرفت و حمید فرخ‌نژاد با شش رای رتبه سوم حوزه بازیگری را از آن خود کرد.

از میان آرا ارائه شده از سوی سینماگران و منتقدان گزینه انتخابی اول مورد شمارش قرار گرفت. درمجموع 80 نفر در نظرسنجی خبرآنلاین شرکت کرده‌اند که در مرحله اول آراء 55 نفر از آنها منتشر می‌شود. 


جدول نظر سنجی را از لینک زیر ببینید 


                                                                            خبر انلاین

نظرسنجی جشنواره فجر کافه سینما

منتقدان و نویسندگان کافه سینما در نظرسنجی جشنواره فجر کافه سینما شرکت کردند. نظر سنجی که هم سوالات و هم جوابهایش خواندنی است. قانون اصلی این نظر سنجی دادن تنها یک جواب به هر سوال بود. (هر چند دوستانی که این قانوون را رعایت نکردند جوابهایشان پاک نشد) در بخش انتخابهای ویژه شرکت کنندگان مجاز به هر تعداد جواب بودند. بهترین فیلم، بهترین ایده ای که هدر رفت، کارکتری که دوست داشتم جایش باشم، بهترین آغاز، بهترین پایان، بهترین سکانس، خوش تیپ ترین بازیگر، لحظه ای که قلبم را به تپش انداخت، پدیده، فیلمی که وسطش بلند شدم، فیلمی که به نظرم بقیه نفهمیدند، فیلمی که بعد از تمام شدنش دلم می خواست تنها باشم، فیلمی که دوست دارم دوباره ببینم، بهترین بازی، فیلمی که دلم می خواست آخرش یک ترانه درجه یک داشته باشد، بهترین سکانس غذایی، بهترین موسیقی انتخابی، بهترین عشق، بهترین نمای درشت، بهترین اجرای برنده ها در اختتامیه، بهترین قیلم شیزو و انتخاب های ویژه 22 سوال کافه سینما در این نظر سنجی هستند. این شما و این پاسخ های کافه سینمایی ها..


در لینک زیر بخونید و در ادامه مطلب





«جدایی نادر از سیمین» به کمک سینمای آلمان می‌آید؟ ادامه مطلب ...

اسامی نامزدهای بهترین های سینمای ایران در سال 1389 اعلام شد

برای اولین بار در یک سایت مستقل سینمایی / به انتخاب نویسندگان و منتقدان سایت "سی نت"

اسامی نامزدهای بهترین های سینمای ایران در سال 1389 اعلام شد


مجله سی نت:   نامزدهای بهترین های سینمای ایران در سال 1389 به انتخاب نویسندگان و منتقدان سایت سی نت معرفی شدند.
به گزارش سی نت، گروه هفت نفره داوری متشکل از فرهاد خالدار، احمد شاهوند، سیدرضا صائمی، نیوشا صدر، مریم مطلب پور، حامد مقدم و امیررضا نوری پرتو از میان شصت و دو فیلم اکران شده در سال جاری، شش فیلم "پرسه در مه"، "طلا و مس"، "کیفر"، " لطفا مزاحم نشوید"، "هفت دقیقه تا پاییز" و "هیچ" را به عنوان نامزدهای دریافت عنوان بهترین فیلم درام سال 1389 معرفی کردند.

لازم به ذکر است در بخش بهترین فیلم کمدی، از میان انبوه فیلم های کمدی اکران شده، تنها سه فیلم شایستگی دریافت این عنوان را داشتند.

اسامی کامل نامزدها به شرح زیر است:

نامزدهای بهترین فیلم درام:
- پرسه در مه (بهرام توکلی)
- طلا و مس (همایون اسعدیان)
- کیفر (حسن فتحی)
- لطفا مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب)
- هفت دقیقه تا پاییز (علیرضا امینی)
- هیچ (عبدالرضا کاهانی)

نامزدهای بهترین فیلم کمدی:
- آتشکار (محسن امیریوسفی)
- پسر آدم دختر حوا (رامبد جوان)
- سن پطرزبورگ (بهروز افخمی)

نامزدهای بهترین کارگردانی:
- بهرام توکلی (پرسه در مه)
- همایون اسعدیان (طلا و مس)
- حسن فتحی (کیفر)
- محسن عبدالوهاب (لطفا مزاحم نشوید)
- علیرضا امینی (هفت دقیقه تا پاییز)
- عبدالرضا کاهانی (هیچ)

نامزدهای بهترین فیلمنامه:
- بهرام توکلی (پرسه در مه)
- حامد محمدی (طلا و مس)
- علیرضا نادری (کیفر)
- محسن عبدالوهاب (لطفا مزاحم نشوید)
- داوود امیریان، احمد کاوری (نفوذی)
- محسن طنابنده (هفت دقیقه تا پاییز)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد:
- حمید فرخ نژاد (آتشکار)
- شهاب حسینی (پرسه در مه)
- بهروز شعیبی (طلا و مس)
- مصطفی زمانی (کیفر)
- محسن طنابنده (هفت دقیقه تا پاییز)
- مهدی هاشمی (هیچ)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول زن:
- لیلا حاتمی (پرسه در مه)
- لیلا حاتمی (چهل سالگی)
- رویا نونهالی (عصر جمعه)
- نگار جواهریان (طلا و مس)
- مریلا زارعی (کیفر)
- هدیه تهرانی (هفت دقیقه تا پاییز)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:
- جواد عزتی (طلا و مس)
- امیر جعفری (کیفر)
- حامد بهداد (لطفا مزاحم نشوید)
- هدایت هاشمی (لطفا مزاحم نشوید)
- حامد بهداد (هفت دقیقه تا پاییز)
- مهران احمدی (هیچ)

نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
- آناهیتا نعمتی (برخورد خیلی نزدیک)
- بهناز جعفری (حوالی اتوبان)
- گلچهره سجادیه (حوالی اتوبان)
- شیرین یزدان بخش (لطفا مزاحم نشوید)
- پانته آ بهرام (هیچ)
- نگار جواهریان (هیچ)

نامزدهای بدترین فیلم:
- افراطی ها (جهانگیر جهانگیری)
- شیر و عسل (آرش معیریان)
- ناسپاس (حسن هدایت)
- یه جیب پر پول (قدرت الله صلح میرزایی)

بهترین های سینمای ایران در سال 1389 به انتخاب نویسندگان و منتقدان سایت سی نت هفته پایانی اسفندماه معرفی خواهند شد.

 

نگاهی به فیلم «پرسه در مه»

نگاهی به فیلم «پرسه در مه»


پلک​هایش
فرهنگ > سینما  - کیوان کثیریان

شاید هیچ وقت نتوانیم مطمئن باشیم آنچه در فیلم "پرسه در مه" می بینیم، واقعیت دارد یا محصول رویاهای امین - یک پیانیست به کما رفته - است که گرچه زبان سخن ندارد اما ظاهرا صاحب ذهن هشیاری است و به اقرار خودش دارد برای بازگشت به زندگی یک داستان می‌سازد ما را در آن شریک می‌کند.

داستانی که با چهره رویا - شخصیتی که می‌تواند همسرامین باشد و نامش هم رویا باشد- در نخستین لحظه‌ای که امین  روی سن تئاتر می‌بیندش آغاز می‌شود و با اولین رودررویی امین با رویا که شروع یک عشق است، به پایان می‌رسد. او درنریشن فیلم تاکید می‌کند که دارد شخصیت‌های آینده را درگذشته طراحی می‌کند.

به قول خودش، شاید او یک زندگی فرضی را پیش از مرگ برای ما روایت می‌کند (و شاید هم نه !). وقتی صدای سوت توی سر امین - که نشانه‌ای از داستان ذهنی اوست-  با صدای دستگاه های پزشکی اتاق او در بیمارستان - که نشانه‌ای از واقعیت عریان است - به هم می‌آمیزد، دیگر نمی‌شود به راحتی واقعیت و خیال را از هم جدا کرد.  اتفاقا "پرسه در مه" بخش مهمی از جذابیتش را از همین عدم قطعیت و درهم آمیزی رویا و واقعیت می‌گیرد.

درعین حال چه امین در حال مرور خاطرات واقعی زندگی اش باشد، چه مشغول عینیت بخشیدن به روایت ذهنی‌اش از زندگی، آنچه بر پرده می‌بینیم روایتی غیر کلاسیک و مدرن با رفت وبرگشت های نا منظم و درهم ریختگی زمانی است و تصویر شوریدگی یک هنرمند و خودویرانگری او در فرایند خلق اثر هنری. و چقدر این فرم روایی با آشفتگی وتزلزل شخصیت اصلی داستان هماهنگ است.
فکرش را بکنید؛ آهنگسازخلاقی حس کند چشمه خلاقیت و توانایی اش در آفرینش اثر هنری در حال خشکیدن است و در انتظاری بی‌پایان و کشنده برای الهام شدن نت ها مانده باشد. امین به همین دلیل درهم می‌شکند و فرومی‌پاشد. این نازایی خلاقیت، در مرحله اول بر روح و روان هنرمند اثر می‌گذارد واعتماد به نفسش را می‌گیرد و در ادامه  به بدبینی، پرخاشگری، تنهایی، افسردگی، خودآزاری و دیگرآزاری می‌انجامد. او حساس و زودرنج می‌شود، به آدم‌های دور وبرش می‌پرد، از این که کسی قضاوتش کند به هم می ریزد، سپس از خود و دیگران می‌برد تا بتواند در انزوایی خودخواسته، از شر سوت‌های توی سرش راحت شود و به جای آن، موسیقی بشنود.

این سفر ذهنی و حرکت روی مرز باریک نبوغ و جنون اما بی رنج نمی‌شود. او گلایه‌ای هم از کسی ندارد. ریشه این بن بست هنری در درون اوست. او درمانده است و در اوج این درماندگی، واکنشی دیوانه وار از خود نشان می‌دهد ومهم‌ترین بخش بدنش-  انگشتی که با آن پیانو می‌نوازد - را قطع می‌کند.  این پروسه آشفتگی و پریشانی اما با زایشی دیگر به سمت آرامش حرکت می‌کند. امین از وقتی از وجود یک نوزاد در بطن همسرش آگاه می‌شود، احساس می‌کند صدای سوت های سرش دارد کم کم جای خود را به موسیقی می‌دهد.

امین در این سیرو سلوک جنون آمیز، درحادثه‌ای که ارتباط چندانی هم با هنرش ندارد، به کما می‌رود و سال‌ها میان مرگ و زندگی سرگردان می‌ماند.  راستش را بخواهید گمان می‌کنم این بخش از داستان - رخ دادن حادثه برای امین در معدن -  چه به لحاظ فرم و چه ازحیث منطق داستانی، ارتباط ارگانیک با داستان امین پیدا نمی‌کند و کاش به یک دلیل ساده تر و مربوط تر برای به کما رفتن امین، فکر می‌شد.

فیلمبرداری "پرسه در مه" افق های جدیدی در فیلم جلوی چشم می‌گذلرد و به تمامی درخدمت  پیچیدگی‌های درونی دنیای امین است. حرکات وزوایای دوربین، رنگ آمیزی و نور تصاویر، استفاده به‌جا و به‌قاعده از اسلوموشن، اینسرت های اشیا و چشم و گوش و ... همگی نشان از آن دارد که  خلاقیت در فیلمبرداری تا چه حد می‌تواند به  فضاسازی درست اثر کمک کند.
موسیقی در "پرسه درمه" نقش اساسی دارد. قهرمان داستان،  یک موزیسین است و حامد ثابت با نوازندگی متبحرانه پیانو و خلق ملودی‌های مدرن و پست مدرن، با اوج و فرودهایی هماهنگ با فرازونشیب‌های داستان، حس تک افتادگی و تلاطم روحی امین را به خوبی منتقل می‌کند.

بازی شگفت انگیز شهاب حسینی با آن نگاه نافذ که حس انتظار، خواستن، شوریدگی و ناتوانی را توامان در خود دارد و چشم هایی ک ه دائم تنگ می‌شوند و پلک‌هایی که پریدن آن را می‌شود به راحتی احساس کرد، دیدنی است. در پایان داستان  نیز همین پلک‌ها نقش کلیدی شان را در داستان ایفا می‌کنند. امین در کماست. حالا که قصه‌اش را برای ما گفته، عشق به زنده ماندن به سراغش آمده، گرچه زندگی‌اش ملال انگیز بوده ولی دلش برای همان ملال تنگ شده، دوست دارد دست هایش را تکان دهد و چشم هایش را باز کند ولی نمی‌تواند.به سختی پلک هایش را تکان ریزی می‌دهد اما کسی به صورتش نگاه نمی‌کند. دارند دستگاه تنفس مصنوعی را از او باز می‌کنند تا زندگی اش - زندگی پررنجش - به پایان برسد. اما او هنوز زنده است، عشق زنده اش کرده، می‌خواهد زنده بماند، او می‌تواند به زندگی باز گردد، اما کسی به صورتش نگاه نمی‌کند تا حرکت ریز پلک‌هایش - تنها نشانه زنده‌بودنش -  را ببیند.

این سرنوشت محتوم انسان معاصراست. وقتی زندگی می‌کنیم، در جهان شلوغ وبی قاعده امروز تنها و سرگردانیم.  به پوچی وبیهودگی که می‌رسیم، مرگ اندیش می‌شویم و وقتی مرگ را حس می‌کنیم، درمی‌یابیم زندگی را وعشق را بیشتر دوست داریم، ولی دیگر دیر شده. ان وقت دیگر کسی به صورتمان نگاه نمی‌کند.

اهمیتی ندارد که فیلم تحت تاثیر "ذهن زیباست" یا "ساعت‌ها" و "آبی"  یا هر فیلم دیگری. مهم نیست که قطع انگشت سبابه ما را یاد "پیانو" بیندازد یا گوش بریده ونسان ونگوگ.  "پرسه درمه" یک فیلم کاملا امروزی و ایرانی است، ارژینالیتی خودش را هم دارد و حالا دیگر می‌توان گفت یک فیلمساز و فیلمنامه نویس مهم پایش به سینمای ایران باز شده؛ بهرام توکلی.

نقد مفصل پرسه در مه

کافه سینما- امیرعباس صباغ: «پرسه در مه» مرگ تدریجی یک رابطه است، مرگی که هم در محتوا و هم در فرم، به خوبی آشکار است. «پرسه در مه» خلوتی ست برای غوطه‌ور شدن بر رؤیاهای دور و درازی که روزگاری در ذهنمان داشته‌ایم و امروز یا فراموشش کرده‌ایم، یا قیدش را زده‌ایم، یا در مسیر رسیدن به آن در حرکتیم و یا ...

 

«آه! زندگی‌ام را به پای هنرم ریختم و دلیلش هم تا حدودی خود هنرم بود.»

قسمتی از آخرین نامه ون گوگ به برادرش تئو

 

 

در طول تاریخ، جنون، نبوغ و هنر سه ضلع ویرانی آدمی بوده‌اند، بسیارند آنهایی که با نبوغشان خالق بزرگ‌ترین آثار هنری بوده و اندیشهٔ بشریت را پی ریزی کرده‌اند اما زندگی خودشان در رنج مدام تباه شده است، فهرست بلندبالایی ست، از نیچه و داستایوفسکی تا موتزارت و ونگوگ، همگی قربانی این سه ضلع هولناک شده‌اند. تا قبل از نگارش«تاریخ جنون» رسالهٔ ارزشمند میشل فوکو، گمان بر این بود که در دل هر اثر هنری رگه‌هایی از جنون نهفته است، اما فوکو با رد این تئوری نشان داد جنون نه تنها مبدأ خلق اثر هنری نیست بلکه لحظه ویرانی و عدم آن است.

توکلی می گوید داستان از آنجا آغاز شد که «شور زندگی» ونگوگ را به پایان رساند، ونگوگ در اواخر عمر در نامه‌ای به برادرش می‌نویسد: " بزرگترین ناراحتی من این است که هیچ‌وقت نتوانستم اثر خوبی خلق کنم و زندگی ا‌م بیهوده است چون نتوانستم کاری را که دوست دارم به شکل خوبی انجام دهم." او به مرزی از خلاقیت رسیده بود که حتی خودش هم نمی‌دانست چه کار می‌کند و به کار خلاقانه‌ای که انجام می‌داد، واقف نبود. هسته مرکزی فیلم از اینجا شروع شد. قصه‌ای درباره آدمی که حتی اگر کار خلاقانه می‌کند، نمی‌داند چه کار می‌کند و این ندانستن عوارضی در زندگی اجتماعی او دارد. در «پرسه در مه» آهنگسازی جوان در پی خلق قطعه‌ای موسیقی ست که نت‌هایش را تار و پود وجودش شکل دهند، قطعه‌ای که تا به حال به گوش کسی نخورده است، قطعه‌ای که از درونش غلیان کند، قطعه‌ای که با شکستن تمامی کلیشه‌ها و قالب‌های موجود و بدون کپی کاری از آثار دیگران، نبوغ او را به اثبات رساند. اما بحران عاطفی که میان او و همسرش رویا بوجود می‌آید، امین را از حالت عادی خارج می‌کند، سردی برخورد لیلا را اینگونه تعبیر می‌کند که او با مرد دیگری رابطه دارد و از طرف دیگر تحمل وی روز به روز برای رویا دشوار‌تر می‌شود. فیلمساز با سکوت و سکون کشنده‌ای که خلق کرده، بیننده را به مانند امین که در احساساتی فارغ از عقلانیت دست و پا می‌زند، در باتلاق ذهنی توهمات و تخیلات او فرو می‌برد.

امین: من سعی خودمو دارم می‌کنم، حس می‌کنم دارم گم می‌شم تو چیزای مزخرفی که فکرشم نمی‌کردم درگیرش بشم، اما تو خیلی آروم مثل همیشه می‌گی عزیزم

رویا: یعنی اگه من بهت نگم عزیزم مشکل تو حل می‌شه؟

امین: مشکلِ من اینه که تو می‌خوای بهم ثابت کنی از من آدم بهتری هستی ولی این طوری نیست

نبوغِ امین، او را میان آینده و حال سرگردان کرده، جسمش به موازات زندگی و حیات «انسان امروزین» قرار دارد، اما اندیشه‌اش درزمان آینده تاخت و تاز می‌کند. و این عدم توازی و تفاهم باعث رفتن او به کما می‌شود، او نیز مانند بسیاری نوابغ، عجول وعصیانگر و تا حد غیر قابل تحملی، غیر معمول است. امین اگرچه اضطراب و هراس خود از رفتن رویا را بروز نمی‌دهد، اما هراس‌اش از این رخداد در سکانس‌هایی به وضوح مشخص است، برای مثال آنجایی که رویا برای تمرین تئا‌تر می‌خواهد امین را ترک کند:

امین: هنوز یه ساعت و نیم تا گریم مونده

رویا: یه ساعت و نیم باید زود‌تر برم

امین: واسه الان یا همیشه؟

امین هراس از تنهایی و رهاشدگی دارد. این گونه افراد وقتی در حفظ ارتباط با کسی که رابطه‌ای توام با وابستگی با او برقرار کرده‌اند، شکست می‌خورند به شدت افسرده و پریشان شده و تا مرز خودکشی و یا آسیب رساندن به خود پیش می‌روند. (اتفاقی که امین، بعد از به سردی گرائیدن رابطه‌اش با رویا دچارش می شود) از دیگر خصوصیات این افراد اختلال در شکل گیریِ یک هویت با ثبات و داشتن یک تصویر ذهنی متزلزل است، تحریک پذیری و خود آسیب زنی رفتارهایی است که در افراد مبتلا به «شخصیتِ مرزی» به فراوانی مشاهده می‌شود. احساسِ مستمرِ تهی بودن و پوچی در این افراد مانند این است که همیشه به دنبال گمشده‌ای می‌گردند تا پاسخی برای خلاء درونی وجودشان بیابند. خلق یک اثر هنری عظیم و غرق شدن در دنیای هنر (مثل کشیدن نقاشی یا ساخت یک قطعه موسیقی و...) فرصتی را برای ترمیم و جبران این احساس پوچی فراهم می‌کند. خلق یک اثر هنری برای فرد مبتلا به پریشانی روحی موهبتی است که می‌تواند به عنوان یک سوپاپ اطمینان در زمان‌های بحرانی عمل کند. بسیاری از هنرمندان، شاعران، موسیقی دانان، نویسندگان و... به مدد ذهنیتِ خلاق خود، خیال را جایگزین عمل کرده و با بالانس نمودن احساسات خود مفری برای گریز از افسردگی و خودکشی فراهم می‌کنند (مانند امین که در پایان امید بخش فیلم زندگی را جایگزین مرگ می‌کند) ولی در گروهی، تعارضات درونی و روانی به حدی است که حتی هنر هم نجات بخش نیست.

«خیلی خسته کننده است که در گذشته‌ات زنده باشی اما دنبال دلیل مردنت تو آینده باشی»

این دیالوگ را در اوایل فیلم، از زبان امین وقتی در کماست می‌شنویم، امین مرگ بی‌خاطره را دوست ندارد، مرگ در تنهایی را نمی‌خواهد، پس از‌‌ همان ابتدای فیلم به بیننده می‌گوید که با جستجو در خاطرات گذشته، می‌خواهد با مرگ‌اش بجنگد و در انتهای فیلم، یادآوری اینکه قرار است بچه دار شود موجب می‌شود برای اولین بار از زبانش بشنویم که صدای آن سوت ممتد در حال کمتر شدن است، و اکنون است که جریان هوا را روی پوست خود لمس می‌کند و در تمنای نگاهی ست که در چشمانش کنند تا تکان خوردن پلک‌هایش را ببینند و دستگاه را از او جدا نکنند.

«پرسه در مه» پر است از رگه‌های بینامتنیت که با ترکیبِ دو روایت (زندگی ونگوگ و بتهون) به زندگی هنرمندی می‌پردازد که از تلاطم و خروش درونش رنج می‌برد و این فوران به تدریج او را به ویرانی می‌کشاند. برای یک آهنگساز و نوازنده هیج اتفاقی نمی‌تواند ناگوار‌تر از ناشنوایی باشد، اتفاقی که برای بتهوون در سومین دهه زندگی‌اش رخ داد و او کم کم متوجه ضعف شنوایی شد، حال در «پرسه در مه» مشکل شنوایی به شکل دیگری، که آن شنیدن یک سوت ممتد است هنرمند را آزار می‌دهد، آزاری که هرچه پیش‌تر می‌رویم نبوغِ امین را به جنون می‌کشاند، تا جایی که امین را دیوانه وار به نت نویسی روی دیوار می‌کشاند و آشفتگی و عقده ناشی عدم توفیق در خلقِ بزرگ‌ترین اثر عمرش، امین را به جایی می‌کشاند که یکی از انگشتانش را (در سکانسی که همه چیز، مخصوصا بازی شهاب حسینی فوق العاده است) قطع ‌کند. اتفاقی که مشابه آن، در زندگی ونگوگ، رخ داد. گوشِ بریده ونگوگ از مهم‌ترین و مبهم‌ترین اتفاقات زندگی هنری این نقاش بزرگ قرن بیستم است، که هنوز کسی دلیل اصلی این حادثه را نمی‌داد و این مساله سالیان سال است که برای همه نامعلوم است. هیچ کس نمی‌داند که وی چرا و به چه دلیل به یکباره گوشش را برید و سپس این موضوع را نقاشی کرد تا سالیان سال همه از گوش بریده او سخن بگویند. برداشت‌های متفاوتی وجود دارد، یکی از این تعابیر چنین است که ونگوگ مبتلا به بیماری منیر بوده و وز وزهایی شدید در گوش (که همراه با سرگیجه بوده) او را به ستوه آورده بود، نقل است وی روزی مقابل آینه ایستاده و باخود می‌گفته این گوش‌ها نیاز به هرس دارد!؟ حال این جمله را مقایسه کنید با نگاه فوق العاده‌ای که امین قبل از قطع انگشت‌اش به دستش می‌اندازد. نه دیالوگی ست و نه هیچ صدایی، هر چه هست احساس است که منتقل می‌شود و کارگردان با قرار دادن این صحنه، تصویر پازل گونهٔ هنرمند خلاقی که در حال غرق شدن در خلاقیت خود است را در ذهن مخاطب کامل می‌کند.

«پرسه در مه» روایتی ست مدرن و ضد قصه که با پشت سر گذاشتن اصول و قواعد سینمای قصه گو و به واسطه ساختار غیر خطی و رفت و برگشت‌های نامنظم و نامتوالی در روایت، به پیچیدگی دنیای درون «امین» می‌پردازد. ابهام و دوپهلو بودن از ویژگی‌های اصلی این نوع آثار است. آنچه در فیلم به اعتقادم مبهم و تار مانده، این نکته است که توکلی به خوبی نشان نمی‌دهد ریشه اختلاف میان امین و رویا چیست؟ آنچه فیلمساز با شکستن زمان نشانمان می‌دهد دو موقعیت متفاوت است، روزهایی که این دو زندگی آرام و عاشقانه‌ای دارند (مثلا آن سکانسی رویا مشغول خواندن قطعه‌ای از نمایشنامه‌اش برای امین است، از او می‌شنود: «داشتم به صدات گوش می‌کردم، نه چیزی که می‌خوندی») و روزهایی که رابطهٔ این دو به سردی گرائیده، حال آنچه این بین مبهم می‌ماند دلیل این تغییر است. البته ساختار پیچیده و و تاویل برانگیز فیلم شاید پاسخ این پرسش را در آنجایی که رویا هنگام تمرین تئا‌تر قطعه‌ای از نمایشنامه است، داده باشد:

«ما هیچ چیزمان واقعی نبود، به درد هم نمی‌خوردیم و واقعی نبودیم، اما رنجی که از هم می‌بردیم واقعی بود...»

فرم و ساختار «پرسه در مه» کاملا در خدمت فیلم و داستان است، نه از ادا و اطوار های شبه روشنفکرانه خبری ست، نه از حرف های کلیشه ای و خسته کننده ای که پیش از این شنیده و دیده ایم. توکلی فرم و شیوه روایت اثرش را از کاراکتر اصلی فیلم«امین» می گیرد. سکوت و فضای متناقض فیلم (استفاده از رنگ های تند و گرم در مقابل زندگی سرد و بی روح امین و رویا ) در بسیاری از دقایق، داستان را پیش می برند. به اینها فیلمبرداری سیال و ناآرام خضوعی ابیانه را هم اضافه کنید که «پرسه در مه» را به فیلمی تبدیل می کند که دوربین را به عمق روان متلاشی شده ی یک هنرمند می برد و از همانجا آنچه می بیند و حس می کند را به تصویر می کشد.

آقای شهاب حسینی! چه رنجی کشیده‌اید


آقای شهاب حسینی! چه رنجی کشیده‌اید



فرهنگ > سینما  - نزهت بادی


کاراکتر امین در فیلم «پرسه در مه» که شهاب حسینی نقش آن را بازی می کند، شخصیتی از‌خود‌بریده و پریشان است که پروسه دردناکی را در مسیر خلق شاهکارش طی می‌کند، یک سلوک گیج‌کننده از خلاقیت، سکون، تزلزل و ناامیدی که تا مرز خودویرانگری و فروپاشی روحی و جسمی پیش می‌رود.

شهاب حسینی در این نقش خیره‌کننده است، طوری که اصلا نمی‌توانیم در هیچ یک از قاب‌های فیلم از او چشم برداریم. این در حالی است که بازیگری چون لیلا حاتمی در مقابلش بازی می‌کند که خودش می‌تواند ستاره هر نما باشد و نگاه ما را از هر چیزی به سوی خود بدزدد، اما با این وجود شهاب حسینی در این فیلم کاری می‌کند که اجازه نمی‌دهد از قلمروی جذبه حضورش خارج شویم و حتی بعد از تمام شدن فیلم احساس می‌کنیم تکه‌هایی از خاطرات او را با خود به خانه آورده‌ایم.

بازی شهاب حسینی نوعی ابهام و چندگانگی دارد که برای نمایش ناآرامی‌های ذهن امین عامل اساسی به حساب می‌آید. او در این نقش مثل خوابگردها رفتار و در مرز میان واقعیت و خیال حرکت می‌کند، چنان که آدم باور می‌کند امین در یک خواب طولانی ذهنی زندگی می‌کند و در حال ساختن رویایی برای گریز از مرگ است.

بازی او در این فیلم بیش از هر چیزی بر چشم‌هایش متکی است، انگار که ذهنش را برای ما عریان کرده و اجازه داده ما هر چیزی را که در آن می‌گذرد، از طریق چشم‌هایش ببنیم و بفهمیم که او در مسیر از دست دادن خلاقیتش چه رنجی را می‌کشد. آن تنگ کردن چشم‌ها، پرپر زدن پلک‌ها و نگاه‌های ثابت به شدت حس سودازدگی و ...امین را به ما القا می‌کند.

بگذارید سه نمونه از زیباترین صحنه‌های فیلم را که خیلی دوستشان دارم با هم مرور کنیم و ببینیم حسینی در آن چه جادویی به کار می‌برد که افسون این صحنه‌ها از سرمان نمی‌پرد. یکی جایی است که رویا امین را در کلبه‌ای متروک در شمال می‌یابد.

ظاهرا حسینی در این صحنه هیچ کار خاصی انجام نمی‌دهد. ما او را می‌بینیم که با انگشت قطع‌شده‌اش در کلبه‌ای خالی و ساکت به نقطه‌ای دور خیره شده است. شاید باورش سخت باشد که همین نگاه ثابت و خیره کاری می‌کند که احساس می‌کنیم مدت‌هاست روح زندگی از وجود امین پر کشیده و او به عدم پیوسته است، به نیستی، نابودی و نسیان.

دیگری صحنه‌ای است که امین مثل مرده‌ای که سال‌هاست از زندگی دل بریده، روی تخت بیمارستان خوابیده و دیگران در حال پایان دادن به زندگی او هستند، در حالی که او تازه به جاهای شیرین رویایش رسیده و میل به زندگی را در خود یافته است. او تنها با پلک‌هایش ناامیدانه می‌کوشد به آنها بفهماند تا دقایقی دیگر از کما بیرون خواهد آمد، اما کسی لرزش ضعیف پلکهایش را نمی‌بیند.

نمونه آخر که یکی از حسرت‌بارترین صحنه‌های عاشقانه سینماست، جایی است که امین برای نخستین بار رویا را می‌بیند و در چشم‌هایش چنان درخششی از حس زندگی دیده می‌شود که آدم فکر می‌کند او می‌تواند با این عشق دنیا را فتح بکند، اما ناخودآگاه به یادمان می‌آید که این آخرین تصویری است که امین از این دنیا با خود می‌برد و با اینکه دلمان سخت می‌گیرد، اما احساس می‌کنیم امین آدم خوشبختی بود که این فرصت را یافت تا رویای دلخواهش را در این دنیای بی‌رحم بسازد. 

در تمام مدت تماشای فیلم احساس می‌کردم شهاب حسینی برای بازی در این نقش به اندازه خود امین عذاب کشیده تا بتواند این شوریدگی و پریشان‌حالی را به ما منتقل کند. حتما بارها تا انتهای اندوه و جنون رفته و برگشته و جسم و روحش پا به پای او ویران شده است. درواقع او هم مثل امین یک پروسه دردناک را طی کرده تا برای ما رویای یک زندگی عاشقانه‌تر را بسازد. 

این یادداشت بهانه‌ای برای قدردانی از شهاب حسینی برای بازی در فیلم «پرسه در مه» است تا بداند با وجود ظلمی که در اکران به این فیلم کردند ما بازی درخشان او را دیدیم و در رنج و لذت او شریک شدیم. از بهرام توکلی هم ممنونیم که با خلق امین و انتخاب و هدایت ظریف و ماهرانه شهاب حسینی برای آن، جواهر دیگری را به گنجینه شخصیت‌های ماندگار عمرمان افزود.

بهترین ها و بدترین های مجله سی نت

بهترین ها و بدترین های جشنواره بیست و نهم فیلم فجر به انتخاب سی نت 

 

مجله سی نت:   طبق سال های گذشته (از سال 1384 تا به امروز) از دوستان نویسنده و منتقد خواستیم تا بهترین های جشنواره بیست و نهم را انتخاب کنند. به انتخاب های اول 3 امتیاز، انتخاب دوم 2.5، انتخاب سوم 2، انتخاب چهارم 1.5 و انتخاب پنجم 1 امتیاز تعلق گرفت.
انتخاب ها از میان فیلم های نمایش داده شد در مرکز همایش های برج میلاد انجام شد.
در بخش بهترین فیلم رقابت بین دو فیلم "جدایی نادر از سیمین" و "اینجا بدون من" نزدیک بود. اما در بخش بهترین کارگردانی اصغر فرهادی با اختلافی فاحش اول شد. در بخش بازیگر نقش اول مرد هم مهدی هاشمی و پرویز پرستویی رقابت نزدیکی داشتند که هاشمی برای بازی در "آقا یوسف" رتبه اول را بدست آورد. فاطمه معتمدآریا هم با فاصله نسبت به نفر دوم به عنوان بهترین بازیگر نقش اول زن دست یافت و شهاب حسینی با فاصله ای بسیار فاحش و با اقتدار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد انتخاب شد و ساره بیات هم با فاصله ای زیاد نسبت به نفر دوم عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کرد.
"پایان نامه" هم در رقابتی نزدیک با "فرزند صبح" به عنوان بدترین فیلم جشنواره بیست و نهم انتخاب شد.

لیست کامل بهترین های جشنواره بیست و نهم همراه با ریز انتخاب نویسندگان و منتقدان به شرح زیر است: 

 

                         لیست کامل بهترین های جشنواره بیست و نهم   

در نظرخواهی خبرآنلاین از منتقدان و کارشناسان سینما انتخاب شد

در نظرخواهی خبرآنلاین از منتقدان و کارشناسان سینما انتخاب شد

بهترین‌های جشنواره؛ «جدایی نادر از سیمین»‌ و اصغر فرهادی  

فرهنگ > سینما  - فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی و نویسندگی اصغر فرهادی در نظرخواهی خبرآنلاین از 22 منتقد، نویسنده و کارشناس سینما به عنوان بهترین فیلم بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برگزیده شد.

به گزارش خبرآنلاین، در این نظرسنجی برترین‌های جشنواره در پنج بخش بهترین فیلم، فیلمنامه، کارگردان، بازیگر مرد و بازیگر زن انتخاب شدند. انتخاب بدترین فیلم و پدیده جشنواره از دیگر بخش‌های این نظرسنجی بود. برای شمارش امتیازها برای هر یک رأی یک امتیاز منظور شد و در مواردی که انتخاب‌کننده بیش از یک گزینه داشت امتیاز یاد شده تقسیم بر تعداد انتخاب‌ها شد.

برابر با نظرخواهی خبرآنلاین فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی و نویسندگی اصغر فرهادی در سه بخش بهترین فیلم، فیلمنامه و کارگردانی بیشترین امتیاز را به دست آورد. در بخش بهترین بازیگر مرد شهاب حسینی به خاطر مجموعه آثار خود برگزیده شد و لیلا حاتمی نیز به خاطر مجموع آثار خود برگزیده بخش بهترین بازیگر زن است.

 «پایان‌نامه» به کارگردانی حامد کلاهداری به عنوان بدترین فیلم جشنواره امسال از نگاه این 23 منتقد و نویسنده انتخاب شد و فیلم «آفریقا» به کارگردانی هومن سیدی پدیده جشنواره لقب گرفت.