مصاحبه مجله زندگی ایرانی

یاغی ها عاشق می شوند 

 


امیرحسین مدرس:آشنایی و دوستی ما ریشه در سال های گذشته دارد. از همان جلسه نخست فهمیدم که ریشه جان ما در یک خاک همسایه است.چندان که از پس گذر سال ها اینک هر دو یکدیگر را(( برادر )) می خوانیم ومن به این می بالم. با وجود مشغله ای که هر دو داشتیم فرصتی فراهم آمد تا با یکدیگربه گپ و گعده بنشینیم وحاصل آن همین گفت وگوی بی پیرایه وخودمانی است که در دقایقی با قهقهه خنده مان شیرین تر می شد. شهاب این بار از چیزهایی سخن گفت که به تعبیر خودش تاکنون فرصتی برای آن ها نیافته است .  روح ودل سیدشهاب الدین حسینی را درلابه لای این سطرها می توانید بجویید و بیابید. با آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای (( برادرم)) شهاب جان! حق جلوه ات را افزون کند. 

 

 

برای خواندن مصاحبه به ادامه مطلب مراجعه کنید >>>>

ادامه مطلب ...

مصاحبه مجله مکث

حضوررتان در تلویزیون با مجری گری آغاز شد که این روز ها هم شاهد آن بوده ایم اجرا را چقدر دوست دارید؟   

اجرا اولین پله محکمی بود که در کار تصویری باعث شد خیلی جدی تر به مقوله تلویزیون و بعد ها سینما نگاه کنم طبعا به خاطر اینکه کارم را با اجرا شروع کردم گاهی وقت ها به خاطر تمام دوستی ها و رفاقت هایی که همه در دنیای سینما داریم مجبور می شوم کاری را بپذیرم البته بیشتر اجرا های زنده ای که در آنها مستقیم با مردم ارتباط دارم مثل مراسم تحویل سال که یک بار در سال اتفاق می افتد. این را هم بگویم که اجرا شرایط خاص خودش را دارد و چیزی نیست که در کنار بازیگری به طور مرتب ادامه بدهم.   

حضورتان در تلویزیون با انتخاب ها ویژه ای همراه بوده. دغدغه خاصی برای حضور در تلویزیون دارید؟   

تلویزیون هم مانند سینما مخاطب خاص خود را دارد ولی انبوه تر. من کلا مخاطب تلویزیون را دوست دارم. در این چند وقت گذشته شاهد پخش سریال های زیادی بودیم که مردم هم از پخش آنها استقبال کردند ارزش یک کار خوب تلویزیونی به نظرم از کار های متوسطی که در سینما نمی توانند نظر مخاطب را برآورده کنند بیشتر است. سینما به لحاظ ماندگاری از جایگاه ویژه ای برخوردار است از لحاظ ایجاد مخاطب هم گسترده تر و وسیع تر است دغدغه خاصی برای حضور در تلویزیون ندارم ولی اگر متن و نقش خوب پیشنهاد شود بی تردید می پذیرم.  

 این آرامش گرما و متانتی که شهاب حسینی در نقش آفرینی های روی پرده اش  می دهد چقدر به شخصیت ذاتی خودش بر می گردد؟  

 مهم ترین چیزی که می دانم که هیچ آدمی بد مطلق یا خوب مطلق نیست چون اگر بد یا خوب مطلق بود انسان تبدیل به یک موجود تک بعدی بی خاصیت می شد بنابراین هر نقشی اگر منفی باشد یا مثبت حتما مثبت دارای خصایص منفی است و منفی دارای خصایص مثبت. چیزی که شما از آن به متانت نام می برید لطف شماست من بیشتر پای این تعریف می گذارم که سعی کرده ام پا به پایتماشاگر حرکت کنم و از جایگاه بالاتر به مخاطبم نگاه نکنم باید با تماشاگر دوست شد و به او گفت من بدون هیچ ادعایی آمده ام که برایت قصه بگویم. اگر من موفق به جلب تماشاگر بشوم فکر کنم بزرگترین کار را انجام داده ام. تا به حال سعی کرده ام به باور شخصیت نزدیک بشوم.   

جدا از جایگاه و شهرتی که طی این سال ها از حضور در سینما و تلویزیون کسب کردید چقذر محبوبیت دارید؟  

 نمی دانم چه بگویم تا به حال که همیشه از لطف مردم برخوردار بوده ام آنها واقعا بی شائبه آمدند و صادقانه حرف دلشان را زدند صادقانه اگر لطفی داشتند ابراز کردند می توانستند نگویند مثلا از کارت لذت بردیم ولی همین مقدار لطف را که می بینم حس می کنم از روند کاری ام راضی هستند و من هم توانستم نمره قبولی را از سویشان کسب کنم.  

 از همکاری با خانم تهمینه میلانی می گویید ؟   

به سبک خانم میلانی علاقمند هستم و به شخصیت ایشان احترام می گذارم. خانم میلانی سر صحنه ارتباط فوق العاده خوب و نزدیکی با عوامل برقرار می کنند و انرژی می دهند. در فیلم (واکنش پنجم) تجربه خوبی با ایشان داشتم و در سوپراستار هم خوشبختانه این تجربه تکرار شد.   

شما هم با کارگردان های مرد کار کرده اید و هم با کارگردان های خانم از جمله تهمینه میلانی در فیلم (واکنش پنجم) و (سوپراستار) و با پوران درخشنده در فیلم های(شمعی در باد) و (بچه های ابدی) .فکر می کنید بین کارگردانی خانم ها و آقایان فرقی وجود دارد و آیا اینکه بخواهیم نحوه کارگردانی را هم زنانه مردانه کنیم صحیح است؟  

 به نظر من نه! درایت جنسیت نمی شناسد. درایت در هر آدمی می تواند وجود داشته باشد عدم درایت هم همین طور ولی خوشبختانه من با کارگردان هایی مثل خانم مالانی و درخشنده که کار کردم از فضای کار کاملا راضی بودم و لذت بردم.  

 چه شد که در فیلم(پسر آدم دختر حوا) بازی نکردید؟  

 متاسفانه حضورم در این پروژه به علت عدم همخوانی شرایطم منتفی شد یعنی شرایط کاری ام را نتوانستم به لحاظ زمانی هماهنگ کنم و گرنه دوست داشتم کار کنم و برای عوامل این فیلم آرزوی موفقیت می کنم. پسرآدم دختر حوا قطعا کار خوبی می شد. 

 

 شاید بتوان پر کاری شما را نوعی تجربه اندوزی بیشتر قلمداد کرد؟  

 فقط می خواهم بگویم که سراسر زندگی آدم تجربه است از دست زدن به تجربه های متفاوت و مهیج در طول زندگی هم در صورتی که در یک کسیر درست باشد نباید وحشت داشت. همیشه اتفاقات بزرگ به خاطرشجاعت و پذیرفتن یک تجربه جدید در مسیر درست به وقوع پیوسته. امیدوارم همه ما بتوانیم تجربه کنیم و چیز های خوب و مثبت را یاد بگیریم و از همه مهم تر رفاقت و عشق و انسانیت و با هم بودن را تمرین کنیم.   

با چه نگاهی بازی در فیلم(درباره الی...) را پذیرفتید؟  

 آشنایی من با اصغر فرهادی به سال 75.74 در دانشگاه تهران برمی گردد. او را در آن فضا می شناختم و بعد هم سریال(داستان یک شهر) را ساخت که در زمان خودش یکی از بهترین کار های تلویزیون بود هم خیلی دقیق ساخته شده و هم خیلی روی بینندگاهش تاثیر گذار بود. واقعا منتظر فرصت مناسبی بودم تا با او همکاری کنم.فیلم های دیگرش را هم در زمان نمایش هر کدامشان دیده بودم. به هر حال این نکته مهمی است که فرهادی با سه چهار فیلمی که تا همین جا در کارنامه اش از خود به جا گذاشته یکی از کارگردانان درجه یک سینما ما به حساب می آید. کار با او برای بازیگر پر از نکته های آموختنی است. در گروه بازیگران درباره الی... من آخرین نفری بودم که به جگع ماحق شدم فرهادی دلش می خواست از ترکیبی از بازیگران دارای سابقه و کسانی که تجربه اولشان را می گذرانند استفاده کند تا فضای فیلم هر چه مستند تر به نظر برسد.  

 تجربه کار دسته جمعی با گروه پر تعداد بازیگران چطور بود؟  

 جذابیت کار از این نظر در این بود که ما می دانستیم همه جزئیات در فیلمنامه وجود دارد دلی باید به نحوی کار می کردیم که به نظر بیاید زاده همان لحظه است. در درباره الی از همکاری دوستان بسیار خوب و مسلطی برخوردار بودمترانه علیدوستی و گلشیفته فراهانی در نقش هایشان عالی بودن. مریلا زارعی و رعنا آزادی ور یکی از بهترین بازی هایشان را ارائه دادند. پیمان معادی و مانی حقیقی که هر دو فیلمنامه نویس و فیلمساز و خلاصه افرادی حرفه ای در حیطه هایی منهای بازیگری بودند در این اولین تجربه نشان دادند که چه دقیق بازیگری را می شناسد و صابر ابر هم بود که همکاری مان خیلی سریع و متوالی منجر شد به تئاتر(کرگدن) فرهاد آئیش که آنجا هم با هم بازی داشتیم. برای من در طول مدتی که دارم در سینما کار می کنم انتخابی ویژه و تجربه شاخصی بود نوعی استثنا بود که معمولا یک بار یا به ندرت اتفاق می افتد.   

پس تجربه خوبی بود؟   

در طول کار روی این فیلم احظات عجیب و غریبی داشتیم. هدایت اصغر فرهادی فوق العاده بود. داستان فیلم در سه روزی می گذرد که فضا و حال هوای حسی شان کاملا با هم تفاوت دارد. جالب این است که در پشت صحنه هم همین اتفاق می افتد یعنی یک استراتژی برای هدایت روابط بچه های بازیگر وجود داشت که همین فضا ها بین خود بچه ها هم شکل بگیرد و بعد به شخصیت ها منتقل شود. روز های اول فیلمبرداری فضای شاد و سر خوش و دوستانه حاکم بود و این کیفیت در روابط بین گروه کم کم و بر حسب تغییر تدریجی یا ناگهانی فضای داستان به نحوی ظریف کم رنگ می شد و تحلیل می رفت.  

 

می توانید کمی از کاراکتری که در سوپراستار بازی کردید بگویید؟ 

  

درباره ی این کاراکتر مدام می گویند که این ادم فاسد است و کار غیر اخلاقی می کند و اینها اصلا این آدم اگر منفی و فاسد بود به هیچ عنوان رشد نمی کرد کار های بدی متوجه او می شد و امکان رشد پیدا نمی کرد کسی که بد اخلاق و بد دهان باشد اصلا سوپر استار نمی شود باید وجوه شیرینی در او باشد منتهی من داشتم مقطعی از این آدم را بازی می کردم که شیرینی اش به تلخی اش گراییده واز جایی به بعد خسته شده. شرایط خستگی عجیبی که در این بازیگر پیش می آید برای کسی که از بیرون به این موضوع نگاه می کند قابل درک نیست. گاهی آدم حوصله اش از خودش سر می رود و یک روزهایی هست در کار و مناسبات شخصی و حرفه ای که آدم واقعا حوصله خودش را هم ندارد. این آدم در فیلم چنین شرایطی قرار گرفته که در ذات خودش شرایط خیلی پیچیده ای است.   

شهرتی که دیگر عادی می شود؟   

ببین! آن چیزیکه در اصطلاح محاوره ای اسمش را کیف و حال می گذاریم در یک ماه جذابیت هایش را برای او از دست می دهد و یکنواخت و بی معنی می شود. برای خود ما هم در زندگی عینی پیش می آید که مثلا گاهی نمی توانیم در مهمانی ها و یا حتی عرئسی یک دوست شرکت کنیم چون در مورد جایگاه و وضعیت و شانمان نگرانی داریم زندگی سوپراستاری یک مقدار انزوا و تنها شدن در خودش دارد. 

 

 وقتی جایزه را گرفتید چه احساسی داشتید؟  

 برای آن شب با شکوه از خدای بزرگ تشکر می کنم البته این تندیس به تنهایی سهم من نیست و آن را به خاطر لطف خدا و گذشت اعضای خانواده ام که در این سال های فعالیت قسمت های بد من را دیدند و تحمل کردند به دست آوردم و از همه ممنونم. از همه آنهایی که در طی این سالها چه در اجرا و چه همه کارهایم در فیلم ها و سریال ها این امکان را دادند که کنارشان باشم و بیاموزم ممنونم!  

 از حال به بعد چه کار خواهی کرد؟   

این جایزه کار را دشوارتر کرده و بای بگویم که مسئولیتش با من شادی اش مال شما و همه آنهایی است که در این روند ده ساله کمک کردند تا به این جا برسم... امیدوارم حالا که سیمرغ گرفته ام شایسته اش باشم.   

نظرتان درباره جشنواره چه بود؟  

 جشنواره خیلی خوبی بود جشنواره ای پر از حرارت و فیلم های خوب از استا بیضایی و کریم مسیحی و بسیاری دیگر فیلم داشته ایم و حالا با این سیمرغ که به نظرم هدیه زندگی به من است و منتظرش نبودم جشنواره بیست و هفتم یک جشنواره نوستالژیک است!

مصاحبه مجله ایران دخت

آرش نصیری:  پسر خوب خانواده حسینی،خیلی زود عاشق شد و ازدواج کرد،از طریق تئاتر دانشجویی با تعدادی جوان بازیگر طنز،یک گروه تشکیل دادند اما او آنقدر طناز نبود که در آن سبک و سیاق دوام بیارد و آنقدر خوب و درست حرف می زد که در همان گروه گوینده شود و خیلی زود هم به رادیو و بعد برنامه <<اکسیژن>> تلویزیون راه پیدا کند و آن وقت بینندگان یک جوان خوش سیمای خوش سر و زبان پر انرژی دیدند که انگار آن جا هم برای تمام انرژی اش پاسخی پیدا نکرده است.اجرا را رها کرد و<<پلیس جوان>> شد و بعد در <<تب سرد>> بیشتر گل کرد و بعدتر در <<واکنش پنجم>> نشان داد <<بازیگری>> را هدف گرفته است.پله های بعدی را هم به سرعت طی کرد و سال 87 شد سال رویایی اش،تازه نمایش سریال<<مدار صفر درجه>> تمام شده بود که در پر سر و صداترین تئاتر سال،کرگدن بازی کرد و نقش اول مرد بهترین فیلم سال<<درباره الی>> شد که برای کارگردانش اصغر فرهادی جایزه بهترین کارگردانی جشنواره برلین را به ارمغان آورد و در <<سوپراستار>> خانم تهمینه میلانی سوپراستار شد و در شبی که برنامه ای ضبط شده از او،از تلویزیون پخش می شد که دوباره مجری اش شده بود،سیمرغ جشنواره روی شانه اش نشست.جوان تشنه ای که خیلی زود شده بود مرد خانه،مسیر رو به رشد بازیگری و مرد خانه بودن را همزمان پیمود بدون آنکه خود را به هر دلیل در مسیر غیر از آنچه در نظر گرفته بود بغلتد.

حالا سر همان برنامه ای که او را دوباره در جایگاه مجری نشانده است،رو به روی یک پیر عرصه بازیگری نشسته است،برنامه تمام می شود و همراه پیشکسوتش از لوکیشن برنامه بیرون می آید تا در را برایش باز کند و بعد از 2 ساعت از نیمه شب گذشته،رو به روی ما بنشیند و گفت و گوی ما شکل بگیرد.

   اتفاق جالبی در حوزه کاری شما افتاد.با اجرا در برنامه اکسیژن تلویزیون مطرح شدید و کم کم به سراغ بازیگری رفتید و پیشرفت قابل ملاحظه ای داشتید و نقش <<سوپراستار>> را بازی کردید و به خاطرش برنده سیمرغ بهترین بازیگر جشنواره شدید در حالی که همان شب،تلویزیون داشت برنامه <<آبی شو>> را پخش می کرد که مجری اش بودید.یعنی با مجری گری پرانتز کار حرفه ای شما باز شد و حالا پرانتز بسته با مجری بودن و البته سیمرغ.

زمانی که محقق شد من خدمت دوستانم در برنامه <<آبی شو>> باشم،اصلاً نمی دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد.این تعهدی بود که از قبل داشتم و باید انجام می شد.بله،من شروع فعالیت کاری ام را مرهون حضور در اجرای آن برنامه تلویزیونی هستم هرچند قاعدتاً از این به بعد بیشتر به مقوله بازیگری خواهم پرداخت تا بتوانم مسیرم را بهتر ادامه بدهم.برای اینکه اجرا را قطعاً کمرنگ تر خواهیم داشت.این اتفاق که شما می گویید تصادفی بود.

   ولی قبول کنید که تصادف عجیبی است.شما جزو بازیگرانی هستید که کارشان فکر شده است و متعهدانه به کارتان نگاه می کنید و جالب است که وقتی خیلی مورد توجه بودید و مهمترین جایزه سینمایی ایران را می گرفتید همان شب آن برنامه از شما داشت پخش می شد.

به نظر من وقتی جایزه ای مثل سیمرغ اتفاق می افتد،یعنی یک مقطعی است که باید ایستاد و به گذشته نگاه کرد و مروری داشت بر اینکه به قول معروف <<ز کجا آمده ام،آمدنم بهر چه بود>>. برای این موضوع من می توانستم در خانه بنشینم و به آن فکر کنم ولی آلان در قالب یک برنامه تلویزیونی و در گفت و گو با همکارانم،پیشکسوتان و کسانی که با تجربه تر از من هستند داریم مرور می کنیم و در این گفت و گو و مرور خیلی چیزها برایم یادآوری می شود.تازه یادم می آمد که چه جوری این مسیر را آمده ام و چه جوری باید ادامه اش بدهم.دارم به تعاریفی دست پیدا می کنم که می تواند کمکم کند.به هر حال خدا را شکر.من از روند کاری ام که تا حالا برایم پیش آمده راضی بودم.شما لطف دارید و می گویید هوشمندانه کار کردم.سعی می کنم هوشمندانه ادامه بدهم.

   برای <<از کجا آمده ام>> هم مشکل نداشتید.به هر حال شما از اجرا آمدید.

(خنده) اجرا هم بخشی بود از آمدن ما.بخش دیگرش از تئاترهای دانشجویی و کلاس های استاد سمندریان آغاز شد.اجرای من در تلویزیون،آمدن من به سیاق حرفه ای بود.

   گفتید که قراردادتان را برای اجرای اخیر،قبل از گرفتن<<سیمرغ>> بسته بودید.یعنی اگر این اتفاق قبل از آن می افتاد،اجرا نمی کردید؟

نه.قرار داد نمی بستم.

   چرا؟ شما به هر حال بازیگر مطرحی شده بودی.سیمرغ می گرفتی یا نمی گرفتی چه چیزی را عوض می کرد؟

از الان به بعد حساسیتم یک مقدار اضافه می شود و کارهایم طبیعتاً باید استراتژیک تر باشد.اگر بعد از سیمرغ بود و به من پیشنهاد می شد که بیایم یک برنامه تلویزیونی را اجرا کنم قطعاً این کار را نمی کردم.اما اتفاق سیمرغ در دل این برنامه اتفاق افتاد و من آن را از قبل پذیرفته بودم و متعهد بودم به آن.

   اگر این دو گونه جلو دوربین قرار گرفتن،یعنی اجرا و بازیگری را با هم مقایسه کنیم،دو طرف این قضیه هستند که با هم فرق های اساسی دارند.شما در اجرا به دوربین نگاه می کنید در حالی که در بازیگری باید نهایت سعی خود را بکنید که نگاهتان به دوربین نیفتد.در اجرا باید خیلی رسمی و شیک باشید در حالی که در بازیگری باید همان طوری باشید که نقش به آن احتیاج دارد.تصور من این بود که شما در روند رسیدتان به این جایگاه در بازیگری تلاش زیادی کردید تا از آن حالت در اجرا فاصله بگیرید.وقتی دوباره به آن بر می گردید به این روند لطمه نمی زند؟

بله.ممکن است یک مقدار غیر اصولی به نظر آید و طبیعتاً هم باید این طور نباشد.ولی من روند کاری متفاوتی داشتم و به هر حال به بخشی از گذشته کاری خودم مدیون و مرهونم.تا قبل از این اتفاق خجسته و فرخنده ای که برایم افتاد،همه چیز می توانست جنبه امتحان کردن داشته باشد،الان البته خیلی زیاد تغییر نکرده اما جا برای انتخاب سخت تر شده.از الان باید تکلیف روشن تری به کار خودم ادامه بدهم و قطعاً هم این کار را خواهم کرد.

   آیا این را نقطه عطفی در کارتان می دانید یا اینکه در قبال کسانی که به شما جایزه دادند احساس مسئولیت می کنید؟

به هر حال هر مسئولیتی که به آدم داده می شود،آدم باید سعی کند که خوب انجامش بدهد.من تا الان هم تلاشم این بوده که بتوانم مسئولیت هایم را به خوبی انجام بدهم.شاید نتوانم احساسی که دارم و دلایلی را که برای کارهایم دارم را توضیح بدهم.به درست یا غلط بودن آن هم کاری ندارم.یک دوره ای بود که دلم می خواست این کار را انجام بدهم،شرایطی مهیا شد که این کار را بکنم،دینی بود که باید ادا می شد و بعد از اینکه تمام شود قطعاً تصمیم دیگری خواهم گرفت.

   یک نکته خاص دیگر هم در مورد شما وجود دارد.شما خیلی زود ازدواج کرده بودید و حتی همان موقع که در سن بیست و چند سالگی مجری آیتم های طنز یا برنامه های جوانانه تلویزیون بودید مجبور بودید که به این قضیه حرفه ای نگاه  کنید.بعد از آنکه بازیگر شدید هم همین طور چون بر خلاف خیلی هایی که در این کار با فراغ بال بیشتر فقط به دنبال موفقیت هستند،مسئولیت یک خانواده را داشتید و بنابراین حتماً باید کار می کردید.با این حال اینطور نبود که هر کاری را که به شما پیشنهاد می شود بپذیرد.انگار عزمت را بر چیزی جزم کرده بودی؟

من به این کار به شکل بلند مدت فکر می کردم.دلم نمی خواست که به خاطر پول خیلی کارها را بکنم.این روند یک روند آهسته و پیوسته است و شتاب و عجله بر نمی دارد.من فکر می کنم برای رسیدن  به بلوغ بازیگری هنوز حداقل ده سال راه دارم و اگر عمری داشته باشم حداقل 10 سال کار کنم.الان 35سال دارم و شاید در45 سالگی آن اتفاق برایم بیفتد. شاید.

   این سن و سال را به خاطر روندی که در روند ستاره شدن بازیگران مرد در سینمای ما می افتد می گویید؟ به هر حال اگر بخواهیم چند بازیگر برجسته را در سینمای ما مثال بزنیم که از نسل قبل از شما هستند،مرحوم خسرو شکیبایی،پرویز پرستویی و رضا کیانیان هستند که همه آن ها در حدود 45_40 سالگی ستاره شدند.این را به خاطر این مسئله می گویید یا اینکه فکر می کنید این روند همیشه همین است؟

اگر شما سعی کنید یک زندگی نرمال را طی کنید،در هر دهه ای از زندگی شما اتفاقات جالبی برای شما می افتد و نگاه شما به زندگی دچار تغییر و تحولاتی می شود.برای یک مرد این بلوغ در زندگیش از 40 سالگی به بعد اتفاق می افتد و شاید بتوان گفت که نظر و دیدگاهش آن موقع نسبت به زندگی و جهان اطرافش و معانی زندگی و اهدافی که برایش مهم است بلوغ پیدا می کند.آن موقع است که یک مرد آماده پذیرش مسوولیت های سخت تر می شود.به نظر آنچه که تاکنون بوده،مقدماتی بوده برای دوره ای که البته ممکن است هیچ وقت پیش نیاید ولی اگر پیش آمد سعی می کنم از آن درست استفاده کنم.

   اکثر بازیگرانی که توانستند این روند را طی کنند چهره های خوبی داشتند اما معمولاً به صورت مطلق زیبا نبودند.حتی ال پاچینو و رابرت دنیرو هم جزو بازیگرانی خیلی زیبا محسوب نمی شدند.در ایران هم معمولاً آنطور بوده و به آن سه بزرگواری که عرض کردم می توانیم بازیگران نسل های قبل نسل های قبل تر را هم اضافه کنیم و مثلاً عزت الله انتظامی را مثال بزنیم که چهره هایی خوب ولی معمولی داشتند.

به نظرم مهمتر از خوشگل بودن یا نبودن اهمیت دارد.کسانی که نام بردید آدم های دلنشینی هستند روح اگر زیبا باشد،جسم زیبا در چهره هم تآثیر خودش را نشان می دهد.در بازیگرانی که نام بردید چیزی به نام <<آن>> وجود دارد.چیزی به اسم لحظه <<لحظه تآثیر گذاری>>.چهره زیبا و جذاب داشتن نه اینکه اهمیت نداشته باشد،اما درصد بالایی را به خودش اختصاص نمی دهد.

   اینها را گفتم که به این برسم که اگر چهره یک بازیگر در جوانی خیلی خیلی زیبا باشد شاید آن چهره مانع آن شود که به پختگی بعد از 40 سالگی برسد.این نوع از بازیگر ها معمولاً نمی توانند آن روند رو به رو رشد یادگیری را ادامه بدهند.معمولاً یا می روند به سمت کلیشه یا یک جور سینمای تجاری و بنابراین رشدشان متوقف می شود.قبول دارید؟

در واقع این بستگی به استفاده خود آدم دارد.اگر درست از آن استفاده نکند،همان چهره زیبا مانعش می شود.ولی اگر احساس کند که این امتیاز ویژه ای است که او از آن برخوردار است اما تمام ماجرا نیست قضیه فرق می کند.کما اینکه این امتیاز ویژه ممکن است وجود نداشته باشد ولی یک بازیگر بتواند جزو محبوب ترین بازیگران زمان خودش باشد.اگر این امتیاز وجود دارد باید به زیور هنر آراسته شود تا محصول،یک محصول قابل توجه و دوست داشتنی باشد.

   البته چون این مثال را زدم سوء تفاهم نشود شما از هردوی این امکانات برخوردارید.

اگر این طور باشد خدا را شکر می کنم.یک جمله زیبا هست که می گوید:<<آنچه هستی هدیه خداوند است به تو و آنچه می شوی هدیه توست به خداوند>>.خداوند این لطف را کرد که من اینطوری هستم و سعی هم می کنم که بهتر باشم. 

   وقتی داشتی رشته<<روانشناسی>> دانشگاه تهران رها می کردید به چه فکر می کردید؟

می خواستم بروم کانادا و آنجا زندگی کنم.

   چه شد که نشد؟

هم شرایط آن قدر که به نظر می رسید آسان نبود و بعدش از همه مهمتر اینکه انگیزه رفتن را از دست دادم چون در خلال سربازی عاشق شدم و ازدواج کردم.

   یعنی بازیگری و کارهای هنری باعث آن نشد؟

نه.بعداً کار تئاتر دانشجویی می کردم که ازدواج کردم.

   بعد که بازیگری را پی گرفتید،سریال های <<پلیس جوان>> و <<تب سرد>> را بازی کردید و فیلم<<رخساره>>.در <<تب سرد>> خوب مطرح شدید اما اولین بارقه های یک بازیگر که در آینده قرار است بازیگر مطرحی شود و سیمرغ بگیرد در <<واکنش پنجم>> خانم تهمینه میلانی نمود پیدا کرد.این را قبول دارید یا اینکه فکر خودتان قبل تر از آن را مد نظر دارید؟

باید ببینم که منظورمان از نمود چیست.سریال هایی مثل پلیس جوان و تب سرد هم نمود خودش را داشت و حتی در مراسم جشن شبکه 3 از پلیس جوان تقدیر شد.البته من این شانسرا پیدا کردم که با خانم تهمینه میلانی کار کنم و کار خوبشان در جشنواره دیده شود و کار کوچکی هم که من کرده بودم هم به چشم آید.اینکه آن نقطه،نقطه آغازین بلوغ کاری من یا آینده دار بودن یا نبودن من باشد خیلی مشخص نیست.وارد شدن به این حرفه کار آسانی است اما ماندن و درست ادامه دادن خیلی سخت است.

   برای درست ادامه دادن چه برنامه ای دارید؟ خیلی از بازیگرانی که چهره های خوبی دارند و مطرح می شوند برایشان سخت است که چهره های شان بشکند.اما کسانی که واقعاً بازیگری را مد نظر دارند و می خواهند به این کار خیلی عمیق تر نگاه کنند دوست دارند نقش هایی رابازی کنند که حتی چهره شان و زیبایی شان دیده نشود و آدم های طبقات پایین اجتماع را بازی کنند...

رول باید بازیگر را صدا کند.رولی که در فیلمنامه نوشته می شود خودش به آدم می گوید که مرا بازی کن یا بازی نکن.بعضی وقت ها رول آنقدر جذاب است که آدم حاضر است حتی حاضر است برود و چهره اش را بشکند،موهایش را بتراشد،گریم متفاوت داشته باشد .بچه های جوان بازیگر خیلی از این کار ها کرده اند.می گویند:<<بسی کند و کاوید و کوشش نمود/از آن سنگ خارا رهی بر گشود>> چاره ای نیست،ما باید برویم به راه خودمان ادامه بدهیم و قله ها را فتح کنیم.باید کارمان را انجام بدهیم.ما بازیگریم و باید کارمان را انجام بدهیم.البته سلایق مختلف است.کسی هست که دوست دارد همیشه خوب و جذاب دیده شود،او هم دارد به مخاطب خودش احترام می گذارد و دوست ندارد مخاطبانش خاطره دیگری از او در ذهن شان داشته باشند.

   شما این نگاه را ندارید؟

نه.من اینطور فکر نمی کنم.

   برای اینکه تنوعی در نقش هایی که بازی می کنید ایجاد شود آیا خودتان هم تلاش می کنید یا اینکه صبر می کنید تا نقشی به شما پیشنهاد شود؟

هردو.سعی می کنم در کارهایی که می پذیرم تفاوت هایی  و لو کم وجود داشته باشد.

   اجازه بدهید کمی هم به خود شما بپردازیم.شما در بین ستاره های سینمای ما کمی خاص هستید چون کمتر بازیگر مطرح جوان سینما را می شناسیم که اکثراً در مجامع عمومی با کت و شلوار حضور داشته باشد و خیلی رسمی باشد.

لباس های اسپرت را هم دوست دارم و می پوشم و فکر می کنم جذاب است ولی به هر حال به نظرم جایی  که لازم است آدم شکیل به نظربیاید،باید شکیل باشد.قرار نیست ما با رفتارمان چیزی را به کسی بقبولانیم و نشان بدهیم.ما باید زندگی کنیم.من مثلاً پیرو هیچ مدی نیستم و هیچ وقت هم نبودم.شما اگر از من از چهارتا برند معروف لباس،ادکلن و این چیزها را بپرسید،نمی دانم اما سعی می کنم تمیز و آراسته لباس بپوشم و البته دلم می خواهد متناسب با شرایط سن و سالم دیده شوم.خوش پوشی را به شیک پوشی ترجیح می دهم.به نظرم آدم باید طوری بچرخد و دیده شود که برای دیگران لااقل آزاردهنده نباشد.هرچه آدم از خودش به بیرون انتقال می دهد از درون است.بیشتر باید توجه را به درون متوجه کرد چون باعث می شود بیرون زیبا دیده شود.در صورتی که درون مان پر و پیمان نیست،خدای نا کرده تهی باشد،هرچقدر هم بیرون مان زیبا باشد تآثیر گذار نخواهیم بود.می گویند:<<تا مرد سخن نگفته باشد/عیب و هنرش نهفته باشد>>.من اگر گران ترین های دنیا را هم به تنم بپوشانم،یک جمله که حرف بزنم مشخص می شود من کی هستم و به چی فکر می کنم.من ترجیح می دهم برایم در درون اتفاقات خوبی بیفتد.

   در این سال های کار حرفه ای بازیگری،با هنرمندان بزرگی همکار بودید.در رسیدن به این سلوک چه کسانی روی شما تآثیر گذار بودند؟

خیلی ها.کسانی که عاشق کارشان بودند و بی ادعا کار کردند کسانی که اهل شلوغ کاری ها و خودنمایی ها و حاشیه های پر سر و صدا نبودند و نیستند.در سکوت می آیند و در سکوت می روند.حد و حریم خودشان و دیگران را می شناسند و کاملاَ رعایت می کنند و بعد که پای عمل می رسد شما می بینید که این آدم متواضع،ساکت که تو راحت می توانی با بروی و گپ بزنی چه بازیگر قدرتمندی است.او به راحتی تبدیل می شود به هنرمندی که تو را به حیرت وادار می کند.من با آدم های زیادی از این دست افتخار همکاری داشتم ولی اگر بخواهم 2 نفر را به عنوان نمونه مثال بزنم یکی آقای جمشید هاشم پور است.من از سلوک آقای هاشم پور در اوقاتی که در خدمتشان بودم خیلی بهره گرفتم و همچنین قدرت،توانایی و تواضع آقای مهدی هاشمی در طول مدتی که در تئاتر کرگدن با ایشان کار کردم.آدم هایی را دیدم که مصداق واقعی <<درخت هرچه پر بارتر سر به زیرتر است>> بودند،اینها برایم الگو شدند.

   یک نکته،امشب وقتی بعد از برنامه آقای داوود رشیدی می خواستند بروند تحت تآثیر قرار گرفتم که اصرار کردی که تا دم ماشین با ایشان بروی و در را برایش باز کنی.

مگرغیرازاین باید باشد؟!

   بعضی وقت ها غیر از این هست.

متآسفم اگر هست.

   سال 87 در روند کاری شما سال خیلی خاصی بود.اما بعد از مدت ها تئاتر بازی کردید آن هم یک تئاتر بزرگ و در بالاترین سطح با فرهاد آئیش و مهدی هاشمی بعدش هم در دو فیلم بازی کردید که به خاطر یکی جایزه گرفتی و از دومی هم تقدیر شد ...

بله.برای <<به خاطرالی>> مورد تقدیر قرار گرفتم.همین جا باید به اصغر فرهادی تبریک بگویم.چقدر خوشحال شدم وقتی این موفقیت مهم را بدست آورد و جایزه کارگردانی جشنواره برلین را بدست آورد.اصغر فرهادی در 2 جشنواره،یکی تهران و یکی برلین جایزه اول کارگردانی را گرفت و این نشان می دهد وقتی یک آدم از بن و پایه درست است،همه جا این را اذعان می کنند،چه در مملکت خودش چه در بیرون از آن.مقبولیت خودش را پیدا می کند.من خیلی خوشحالم که هم سن هستم با اصغر فرهادی و یک آدم هم نسل خودم را می بینم که اینقدر باهوش و موفق است.این به من انرژی می دهد.

   درباره الی هم فیلم خاصی است و روند تحول شخصیت هم در مورد کاراکترها و هم تماشاگر قابل حس است.خودتان این را حس می کردید.

بله.اگر بخواهیم در مورد آن صحبت کنیم فکر می کنم از بحث خودمان خارج می شویم.

   داشتیم درمورد آدم هایی که روی شما تآثیر داشتند صحبت می کردیم که رسیدیم به <<درباره الی>>.

من خصلت هایی را در آدم های بزرگ دیدم که بر اساس تواضع و احترام به جهان بوده.این آدم ها،آدم های محترمی بودند که به جهان اطرافشان احترام می گذاشتند.احترام به انسان ها و فراموش نکردن مسوولیت شان باعث می شود که هنرشان روی دیگران تآثیرگذار باشد.

   گفتید که الآن شرایط برای شما تغییر کرده.در این شرایط آیا به کاری که در زمینه موسیقی و با گروه هفت انجام می دادید هم بازنگری می کنید؟

قطعاً.موسیقی برای من یک تفریح و تفنن است.من اگر موسیقی خوب  گوش نکنم انگار در زندگی ام یک چیز را گم کرده ام.از موسیقی خوب شنیدن  ایده می گیرم،به فکر واداشته می شوم و دنیای جذابی پیش روی من باز می شود.می خواستم این عرصه را امتحان کنم و با تفنن وارد آن شوم.در آینده هم ممکن است یک وقتی دلم بگیرد و بروم یکی از شعرهای خوب یکی از دوستانم را بگیرم و روی آن ترانه ای کار کنم ولی این به معنای گام برداشتن حرفه ای نیست.یک تفریح و تفنن است که من از آن انرژی می گیرم،بستگی به این دارد در آینده چه پیش آید.

   موسیقی مورد علاقه شما چه نوع موسیقی است؟

موسیقی خوب.موسیقی ای که از وجود الهی آهنگسازش نشأت گرفته باشد فرق هم نمی کند که مال چه کشوری باشد.موسیقی که نشأت گرفته از شکوه انسانی است و جایگاه انسان را در جهان تعیین می کند.موسیقی ای که آدم را به افکار خوب و تواضع در برابر خالق اش وادار کند.

   برای این تعاریف کلی مصداق عینی هم دارید؟

مثل موسیقی فیلم شجاع دل که من خیلی خیلی عاشق آن هستم.

   یک بازیگر در سینمای محدود ما یکسری نقش به او پیشنهاد می شود و یکسری نقش هم در آرزوهایش دارد.کدام نقش هست که دوست داشتید بازی کنید؟

فیلم<<پرواز بر فراز آشیانه فاخته>> را دیدید؟

   بله.

<<جک نیکلسون>> آن نقش را تمام و کمال و به زیبایی کامل بازی کرده و جایی برای کسی نگذاشته ولی آرزو داشتم که ای کاش من می توانستم آن را بازی کنم.

   در یکی از مصاحبه های تان گفتید که <<اگر تغییر نکنی باختی.>>

جهان جهان تغییر است.ما کوچک و ناتوان به دنیا می آییم،سوار خط سیر جهان می شویم،با آن رشد می کنیم و بزرگ می شویم.این تغییرات ادامه دارد و همه اش در جهت تعالی است.اگر من 10 سال دیگر نگاه کنم و ببینم که نسبت به امروزم تغییری نکردم به نظرم چیز جذابی نیست.من باید تغییر کرده باشم.البته تغییرات مثبت،امیدوارم شرایط طوری نباشد که من تغییر منفی کرده باشم.

   برای سال بعدتان چه تغییری را مد نظر دارید؟

من رهرو هستم.دلم می خواهد آهسته و پیوسته به حرکتم ادامه بدهم.به هیچ عنوان از جهان اطرافم طلبکار نیستم.هر آنچه که تاکنون برایم اتفاق افتاده موهبت بوده و من در قبالش به جهان آفرینش بدهکارم و باید سعی کنم سهم خودم را ادا کنم.سعی می کنم در همین جهت گام بردارم.لااقل سعی خودم را می کنم ولی اگر نشد شاید کاهلی و بدشانسی من باشد.متصور هم نمی شوم که در آینده می خواهم اینطور یا آنطور شود.اینها اهدافی است که آدم در ذهن خودش می پروراند و با آن ها زندگی می کند.بهتربن دعایی که از بزرگترها شنیدم این است که خداوند آخر و عاقبتت را به خیر کند.واقعاً دلم می خواهد که خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کند.هیچ چیز دیگری از این دنیا مراد نیست به جز رستگاری.

خلاصه گفت و گو

   به نظر من وقتی جایزه ای مثل سیمرغ اتفاق می افتد،یعنی یک مقطعی است که باید ایستاد و به گذشته نگاه کرد و مروری داشت بر اینکه به قول معروف <<ز کجا آمده ام،آمدنم بهر چه بود>>.

   اگر بعد از سیمرغ بود و به من پیشنهاد می شد که بیایم یک برنامه تلویزیونی را اجرا کنم قطعاً این کار را نمی کردم.

   من فکر می کنم برای رسیدن  به بلوغ بازیگری هنوز حداقل ده سال راه دارم و اگر عمری داشته باشم حداقل 10 سال کار کنم.الان 35سال دارم و شاید در45 سالگی آن اتفاق برایم بیفتد. شاید.  

مصاحبه با شهاب حسینی درباره آبی شو

وقتی گوشی را برمی دارم تا با «شهاب حسینی» تماس بگیرم و قراری برای یک گفت وگو به همراه گزارشی از برنامه موفق «آبی شو» که وی یکی از مجریان آن است بگذارم به این می اندیشم که برخورد وی بعد از دریافت یکی از باارزش ترین سیمرغ های جشنواره امسال چگونه خواهد بود، و جالب اینکه از همیشه همراه تر به نظر می رسید و خیلی زود مرا به لوکیشن «آبی شو» دعوت کرد تا گفت وگویی با او و دیگر عوامل این برنامه داشته باشم. این گفت وگو در روزهای پایانی برنامه «آبی شو» شکل گرفت.  

ساعت هشت شب در پیک هیاهوی خیابان های تهران، زمانی که ماشین ها از سر و کول هم بالا می روند، در یکی از شلوغ ترین مناطق تهران خودم را به استادیوم شهید شیرودی می رسانم. «آبی شو» جنگ ترکیبی است که از ایام فجر در بیست و یک قسمت، حدود ساعت ۳۰/۲۱ از شبکه تهران روی آنتن می رود. 

لوکیشن برنامه سالن سرپوشیده تنیس مجموعه شیرودی است که به رغم پرده برزنتی که جلوی در را محصور کرده، از فضای بیرون هم سردتر است. جالب اینکه بعد از کنار زدن این حصار اگر حواست به دکور پرت شود، به فاصله ۳۰ ، ۴۰ سانت به چند پله می رسی که اگر شانس نیاوری (که من آوردم) می توانی خود شکار لحظه ها شوی و سوژه جالبی برای گزارش پشت صحنه. 

«آبی شو» برنامه هوشمندانه یی است که این هوشیاری از عنوان دوپهلوی آن که از طرفی ما را به آبی شدن، آرامش و صداقت دعوت می کند و از طرفی دیگر با پسوندی فرنگی نوید یک جنگ و نمایش را می دهد، آغاز می شود، با دکور منحصر به فرد و نوع فیلمبرداری ادامه پیدا می کند و با انتخاب مجری ها به اوج می رسد.  

شهاب حسینی که چهره محبوب و اجرای قابل تاملی دارد، سعید ابوطالب که زمانی او را به عنوان نماینده خود در مجلس برگزیده ایم و مدت ها نگران سرنوشت وی به عنوان یک مستندساز و خبرنگار اسیر شده بودیم و حال نیز او را یک سیاستمدار با اعتقادهای خاص خودش می دانیم و رضا حسین زاده گوینده مسلط و باتجربه که خبرهای زیادی از زبان او شنید ه ایم، مجریان برنامه «آبی شو» هستند. یکی دیگر از ویژگی های «آبی شو» اجرای برنامه موسیقی زنده در آن است که می تواند نکته قابل قبولی برای ارتباط بهتر با مخاطب باشد. 

پشت صحنه برنامه «آبی شو» در حالی به گفت وگو با شهاب حسینی مجری، عباس اختری کارگردان و حسین رستمی مدیر تولید می پرداختم که در گوشه دیگر سالن مهمان امشب برنامه داوود رشیدی خود را برای گفت وگو آماده می کرد. رشیدی مثل همیشه باوقار و دوست داشتنی است. ای کاش فرصت مناسبی داشتم تا با وی نیز همکلام می شدم. مهمان دیگر برنامه حسام نواب صفوی است که هنوز نرسیده است، 

● مدتی است برنامه های تاک شو دغدغه و بهانه من برای گفت وگو شده است که شاید به این وسیله بتوانیم بررسی داشته باشیم بر اینکه این برنامه ها چه جایگاهی دارد، چه جایگاهی باید داشته باشد و چگونه می توان به ایده آل در این نوع برنامه سازی نزدیک شد، به خصوص در مقوله اجرا. عده یی از پیشکسوتان این برنامه ها همچون دکتر اسماعیل میرفخرایی عقیده دارند این نوع برنامه ها و اجرای آن نیاز به تخصص و تحصیلات آکادمیک در این زمینه دارد، عده یی دیگر چون بیژن بیرنگ به تحقیقات ریشه یی و جامع بهای بسیار می دهند و نسل جدید برنامه سازان نظیر منصور ضابطیان و فواد صفاریان پور معتقدند مهم خروجی کار است. اینکه یک برنامه با چه طرح و سوژه، چطور و چگونه موفق باشد و با مخاطب ارتباط برقرار کند. در حقیقت هدف همه آنان رسیدن و ساختن یک برنامه خوب و موفق است اما در راه رسیدن به آن اتفاق نظر ندارند. شما به عنوان یکی دیگر از برنامه سازان جوانی که با « آبی شو» موفق ظاهر شده اید در این باره چه نظری دارید؟ 

اختری؛ با توجه به یکسری تجربیاتی که در این زمینه داشته ام، یکی از دغدغه های من در زمینه برنامه های تاک شو این است که حتماً باید بستری ایجاد شود تا شخصی که می خواهد گفت وگو کند یک کارگردان باشد. منظور من از کارگردان کسی است که بتواند برنامه را هدایت کند. بتواند یک طراح خوب باشد و لحظه به لحظه توانایی این را داشته باشد که با هوش و ذکاوت خود نکات مهم یک گفت وگو را بگیرد و پیش ببرد. کلاً به اعتقاد من هم در برنامه های گفت وگومحور چیزی که خیلی مهم است خروجی کار است چرا که گاهی موقعیتی پیش می آید که تمام شرایط گفت وگو مهیا است؛ چه از نظر امکانات فنی، چه از نظر مطالب محتوایی که در اتاق فکر طراحی و برنامه ریزی شده است اما گفت وگو روح و پویایی لازم را ندارد و همین هم موجب می شود تا ارتباط خوبی برقرار نکند. در ضمن یک گفت وگو به حس دو نفر و انرژی که به هم منتقل می کنند نیز بستگی دارد که گاه تبدیل به یک موضع گیری نسبت به یکدیگر می شود. در یک گفت وگو گاه بحثی پیش می آید که از قبل برنامه ریزی نشده و خیلی مهم است که مجری توانایی هدایت این مورد جدید را داشته باشد و بتواند از سرد شدن و منحرف شدن بحث جلوگیری کند و گفت وگو را به مسیر اصلی خود برگرداند.  

● بعضی از مجریانی که خود تهیه کننده یا کارگردان برنامه نیستند معتقدند توانایی جمع کردن یک گفت وگو را دارند اما به اندازه یی از طریق کارگردان زیر نظر گرفته می شوند که رشته کار را از دست می دهند. 

به نظر من یک کارگردان و کسی که کار را طراحی می کند باید قبل از شروع یا ضبط صحبت های لازم را داشته باشد و یکسری مسائل را منتقل کند، جلسه یی باشد که معمولاً هست و در این جلسات مسائلی که با هم اتفاق نظر دارند درنظر گرفته شود، اما در ضبط و برنامه زنده زمانی که کار شکل می گیرد باید مجری را آزاد بگذارند یا به بیان بهتر به او اعتماد کنند مگر در جاهایی که احساس می شود بحث به بیراهه می رود که می تواند این مورد را که از نظر مجری دور مانده گوشزد کند و بهتر این است که این گوشزد در تایم آنتراکت یا وله باشد. من فکر می کنم این درست مثل یک بازی فوتبال می ماند که تا قبل از شروع بازی، مربی هر چه را که مدنظر دارد به بازیکن منتقل می کند و تمرینات و آمادگی ها صورت می گیرد، تاکتیک ها و تکنیک ها مرور می شود اما وقتی بازی شروع می شود، این خود بازیکن ها هستند که عمل می کنند و این مساله باید در یک تاک شو توام با آزادی عمل باشد، تا مجری حضور ذهنش را از دست ندهد. البته یک گفت وگو مسلماً نیاز به هدایت دارد. منظورم به طور کل برنامه های گفت وگومحور است که معمولاً مدیران در یک هات لاین هایی به ما زنگ می زنند و یکسری مسائلی را به ما گوشزد می کنند که خیلی از این تذکرها درست هم هست اما ما که در میدان کار قرار داریم ناخواسته از آن غافل می مانیم. 

● چقدر به این معتقدید که مجری و مهمان برنامه باید با هم هماهنگ باشند و همدیگر را بپذیرند.  

اختری؛ یقیناً همین طور است. مجری و شخص مقابلش باید به هم اعتمادی توام با آزادی عمل و ظرافت داشته باشند تا کار مورد قبول باشد. این توضیح را هم بدهم که ما در آبی شو یک مشکل عمده داریم و اینکه خیلی از مهمان های ما در دقیقه ۹۰ تغییر می کنند، بعضی نمی آیند و بعضی اضافه می شوند یا گاهی مدیران بعضی از مهمان ها را پیشنهاد می دهند و قطعاً فرصت کافی برای خیلی از برنامه ریزی ها در گفت وگو از ما سلب می شود و این بار بیشتری را بر دوش مجری می گذارد. البته فکر می کنم کم کم برنامه روی غلتک افتاده و می توانیم برنامه پخته تری از آب دربیاوریم. در شب شیشه یی هم همین اتفاق افتاد و من به عنوان یکی از عواملی که در آن نقش داشته ام می توانم بگویم شب شیشه یی نسخه موفق تر و پخته تر عبور شیشه یی بود به این دلیل که یکسری تجربه ها در عبور شیشه یی به دست آمد که منجر شد اتاق فکر شکل بهتری به خود بگیرد و منسجم تر عمل کند و به این ترتیب توانستیم تا ۵۰ ، ۶۰ درصد در شب شیشه یی موفق تر باشیم ضمن اینکه در آن برنامه ها بیشتر با مخاطب عام در ارتباط بودیم و نمی خواستیم خیلی تخصصی صحبت کنیم اما در آبی شو با توجه به اینکه مهمان ها با دقت بیشتری انتخاب می شوند و دیدگاه متفاوتی هم نسبت به ارتباط مجری و مهمان داریم، در جاهایی که می توانیم مخاطب بیشتری جلب کنیم، اما ترجیح می دهیم بیشتر حول یکسری محورهای کلی حرکت کنیم و از زرد بودن فاصله بگیریم حتی اگر یکسری بیننده را از دست بدهیم. همه ما در «آبی شو» بر این باور هستیم که بتوانیم به مسائل ریشه یی و تخصصی بپردازیم و با این فرمت نیاز به دقت بیشتری داریم. 

● حال که برنامه «آبی شو» برنامه موفقی شده چرا تصمیم بر این است که ادامه نداشته باشد؟  

این برنامه به مناسبت ایام فجر تهیه شده و از اول هم قرار بر این بود که حدود یک ماه روی آنتن باشد در قالب ۲۱ برنامه. 

رستمی؛ فکر می کنم دلیل عمده اش این است که کار توی تله تکرار نیفتد چرا که وقتی یک فواره بیش از حد بالا می رود ممکن است به سقوط برسد و ما می خواهیم «آبی شو» در اوج تمام شود.  

● اما یک ماه مدت خیلی کمی است برای یک برنامه به وسعت «آبی شو» تا با پتانسیلی که دارد مثل فواره سرازیر شود. در حقیقت «آبی شو» هنوز به اوج نرسیده بلکه به اوج نزدیک شده و هنوز حرف های ناگفته و مهمان های نرسیده زیادی دارد. 

رستمی؛ این برنامه یک برنامه روتین است و مردم به برنامه های روتین عادت می کنند حتی اگر دوستش نداشته باشند و ما می خواهیم «آبی شو» را دوست داشته باشند و از سر عادت تعقیبش نکنند.  

اما بنابر تجربه یی که در زمینه تلویزیون و مخاطب آن دارم با شما موافق نیستم. مردم ما بسیار سختگیرند و تنوع طلب و به راحتی به برنامه یی عادت نمی کنند و تا دوست نداشته باشند نمی بینند، حتی اگر گیرنده روشن باشد. 

● آقای حسینی شما وارد بحث ما نمی شوید. 

قبل از هر چیز با توجه به مثالی که آقای اختری در رابطه با شب شیشه یی زدند باید بگویم ماهیت برنامه ما هیچ شباهتی به برنامه شب شیشه یی و برنامه هایی نظیر آن ندارد. اصلاً بیایید دنبال هیچ ماهیت، برچسب و عنوانی روی برنامه ها نباشیم. اینکه یک برنامه زرد است، قرمز است یا... هر کس براساس تفکر و سلیقه خودش و توانایی هایی که در خود سراغ دارد و رویکردهای خاص خودش برنامه می سازد. ما در این برنامه طبق گفت وگوهای اولیه یی که داشتیم می خواستیم یکسری گفت وگوهای صادقانه طراحی کنیم که این گفت وگوها دلیلی ندارد چالشی باشد تا برای مخاطب گرم و شنیدنی شود چرا که اشاره به مطالبی که اتفاق می افتد به خودی خود می تواند به گرمی و جذابیت یک گفت وگو کمک کند. 
اما اشاره به مطالبی که خیلی به مسائل خصوصی و طیف های شخصی یک نفر مربوط نباشد. ما می توانیم به سیاق اروپای ۱۹۳۰ که مردم می رفتند و اخبار جنگ را در سینماها می دیدند، یکسری گفت وگوی سینمایی ضبط کنیم، نمایش بدهیم. می توانیم خیلی هم بی پرده صحبت کنیم. در اینجا مخاطب این فرصت را دارد که تصمیم بگیرد و مختار است که برود این کار را ببیند یا از دیدن آن پرهیز کند. اما وقتی یک برنامه تلویزیونی است در حقیقت این برنامه به او ارائه می شود و خیلی هم حق انتخاب ندارد بنابراین باید نوع صحبت ها به گونه یی باشد که حاوی نکته زننده و ناراحت کننده یی نباشد و تاثیر منفی نداشته باشد. ما اصلاً قصد نداریم به طرف گفت وگویمان یک انرژی منفی بدهیم به بهانه اینکه می خواهیم یک برنامه چالشی داشته باشیم. ما در فرهنگ و باورهایمان بر این عقیده ایم که مهمان حبیب خدا است. پس چرا باید یک مهمان را دعوت کنیم و بعد آنقدر او را به بهانه چالش در منگنه قرار دهیم که مجبور شود برای دفاع از خودش مطلبی را بگوید که اصلاً راغب به گفتن آن نیست.  

● و شاید در آن لحظه دنبال مفری می گشته تا از شرایط بگریزد و اصلاً به آن صحبتی که می کرده اعتقادی هم نداشته باشد. البته باید قبول کنیم این هم نوعی تاک شو موسوم به هارد تاک است که در فرهنگ ما خیلی جایی ندارد. به خصوص در مدیومی به نام تلویزیون و من با این نظر شما کاملاً موافقم. 

حسینی؛ ببینید، در همان برنامه شب شیشه یی که من مهمان آن بودم بحث به جایی رسید که مجبور شدم به ماشین پراید هاچ بک مشکی که قبلاً داشتم و اینکه چقدر به آن علاقه مند بودم اشاره کنم. واقعاً من به آن برنامه دعوت شده بودم که در مورد اتومبیلم صحبت کنم؟، این یک گفت وگوی چالشی است؟ این صحبت من چه اهمیتی می توانست داشته باشد؟ وقتی یک گفت وگو هدفمند است حتی اگر به ۳۰ درصد هدفی که دارد برسد یک موفقیت بزرگ کسب کرده است و ۷۰ درصد از آن هم به نوعی دیگر موفقیت محسوب می شود چرا که برنامه های دیگر ضعف هایش را حس می کنند و با اجتناب از این کاستی ها می توان برنامه های بهتری ساخت. به نظر من برنامه های گفت وگومحور باید یک «دو امدادی» باشد و هر برنامه جدید مکمل برنامه قبلی حرکتی رو به رشد بکند. 

● به نظر می رسد شهاب حسینی بیشتر از یک مجری، مشاور برنامه «آبی شو» هم هستند و به نوعی «آبی شو» روی تبادل نظر شما و تهیه کننده با نگاه ایشان برنامه ریزی می شود و یقیناً عده یی دیگر که در اتاق فکر شما حضور دارند. جالب است بدانیم که چطور شد، شما شهاب حسینی را انتخاب کردید و به تفاهم رسیدید. با توجه به اینکه می دانیم وی به دلیل مشغله بازیگری مدتی است از اجرا که نقطه شروع فعالیت های هنری او است فاصله گرفته است.  

اختری؛ ما در «آبی شو» یک استودیوی بالای هزار متر داریم با حضور مردم و یکسری چهره ها که هر کدام شان جایگاه ویژه یی دارند و اجرا در چنین برنامه یی همه نگاه ها را به خود جلب می کند. من برای این قضیه و انتخاب مجری به خیلی از گزینه ها فکر کردم و به دنبال کسی بودم که واقعاً ارزش و لیاقت این را داشته باشد که در مرکز ثقل دکور و برنامه قرار بگیرد. شهاب حسینی از نظر من فردی بسیار توانا و شایسته چه در بازیگری و چه در اجراست و می توانست بهترین گزینه باشد و نکته مهم دیگر اینکه شهاب، چهره یی است که مردم دوستش دارند و با دید مثبت به او می نگرند. ما یک نفر را می خواستیم که اگر برای مثال آقای شمخانی یا یک وزیر محترم از یک وزارتخانه در قسمت دیگری از برنامه مهمان ماست و قاعدتاً گفت وگویی سنگین و اختصاصی تری را دربرمی گیرد به عنوان محور برنامه فردی قرار داشته باشد که بتواند با گفت وگویی فرهنگی و هنری محیط را تلطیف کند. شهاب هم از معلومات خوبی برخوردار است و هم مردم و مسوولان نگاه خوبی نسبت به وی دارند. فکر می کنم حضور شهاب نقطه قوت این برنامه است و به این مساله هم ایمان دارم که اگر قرار باشد «آبی شو» ادامه پیدا کند و مردم آن را بهتر بپذیرند، نقطه قوت آن حضور شهاب حسینی خواهد بود. ضمن اینکه از نظرها و پیشنهادات مثبت او هم بسیار بهره می گیریم. حتی شب هایی که برنامه ما خیلی خوب نبوده، این حضور شهاب بوده که موجب شده مخاطب برنامه را پس نزند. او جزء اتاق فکر ماست و به نوعی می توانم بگویم سردبیر برنامه «آبی شو» است. 

شهاب حسینی؛ نمی خواهم صحبت های من و آقای اختری به تعارفات نسبت به هم خلاصه شود اما لازم است این را بگویم که اگر این صحبت هایی که عباس در مورد من می کند صادق باشد، بیشتر به خاطر وسعت نگاه اوست. اگر نوع کار او به گونه یی نبود که بتوان صحبت و تبادل نظر کرد، قاعدتاً من فقط به عنوان یک مجری انجام وظیفه می کردم و می رفتم. اما عباس اختری به حرف ها گوش می دهد، به عقاید احترام می گذارد و به نظرها بها می دهد. دلیل حضور من به شخصه در «آبی شو» (همان طور که در یکی از برنامه ها هم گفتم) این بود که خیلی افراد هستند که فکر می کنند استراتژی حرفه یی اشخاص را بهتر از خودشان می دانند و توصیه هایی دارند که گرچه ۸۰ درصد آن خیرخواهانه است اما چون در جای یکدیگر قرار نداریم نمی توانیم قضاوت درستی داشته باشیم. ما همیشه طبیب دیگران بوده ایم تا طبیب خودمان. در حالی که شاید هیچ کس بهتر از خود فرد نمی تواند درد خود را بفهمد و علاج کند.
آن چیزی که در این برنامه (آبی شو) برای من اهمیت داشت این است که پیشینه من اجرای تلویزیونی است. من به تلویزیون مدیونم. چرا که به من این فرصت را داد تا جلوی دوربین بیایم و خودم را بیازمایم. به همین دلیل دوست دارم هر وقت که می توانم گام مثبتی برای این رسانه بردارم. 

● شما فکر می کنید چرا در سال های اخیر تا این اندازه از برنامه های گفت وگومحور «زنده» فاصله گرفته ایم. 

اختری؛ من نمی توانم جواب دقیقی به این سوال شما بدهم اما فکر می کنم تلویزیون به دلیل حساسیت رسانه یی که دارد ترجیح می دهد برنامه ها به این صورت باشد و به دلیل خط قرمزهایی که وجود دارد و به نظر من باید هم باشد، شرایط کار به این صورت منطقی تر به نظر می رسد. یک رسانه ملی نمی تواند خیلی آزادانه عمل کند. خیلی از گفت وگوها و صحبت ها هست که شنیدنش برای مردم شایسته نیست و ضبط برنامه این فرصت را به ما می دهد تا آنچه شایسته مخاطب است روی آنتن ببریم. همیشه برای برنامه های تاک شو ممیزی هایی وجود داشته است.  

● این ممیزی ها در گذشته هم وجود داشته اما ما برنامه های گفت وگو محور زنده نظیر کوله پشتی یا شب شیشه یی و... داشتیم. 

شهاب حسینی؛ قطعاً کسانی که تعیین سیاست می کنند در جایگاهی هستند که می توانند صلاح یک برنامه را تشخیص دهند. ما نمی توانیم در این برنامه ریزی ها دخالتی داشته باشیم. ما حتی به درستی نمی توانیم خطوط قرمز را بشناسیم و بدانیم در کجا قرار دارد. وظیفه ما اعمال سلیقه هنری مان در یک برنامه است. مثلاً من می توانم به سهم خودم، در راستای سوادم، سوابقم و توانایی هایم در یک برنامه تاثیرگذار باشم و به عنوان یک کارآموز که امیدوارم این لقب را هرگز از من نگیرند و خودم هم هرگز از یاد نبرم آنچه در توان دارم برای بهتر شدن برنامه «آبی شو» یا هر پروژه دیگری که در آن سهیم می شوم به کار بگیرم. 

● سیمرغ بلورین امسال موجب نمی شود تا خیلی از باورهایتان تغییر کند؟ 

شهاب حسینی؛ اتفاق فرخنده یی برای من افتاد تا نتیجه زحماتم را که یقیناً نتیجه زحمات کسانی که به من فرصت دادند هم بود بگیرم؛ سیمرغ بهترین بازیگر جشنواره بیست و هفتم فجر. حال به عنوان کارآموزی که مورد تایید قرار گرفته وظیفه ام بیشتر شده و حال نمی توانم بگویم «راه می روم تا به مقصد برسم و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم.» حالا به نقطه یی رسیده ام که باید بایستم و پشت سرم را بنگرم چرا که مسیری را طی کرده ام که نیاز به مرور دارد و چه فرصتی بهتر از اینکه در یک برنامه تلویزیونی به نام «آبی شو» بتوانم انجام وظیفه کنم. مهمانانی بیایند، گپی بزنیم و نگاهی داشته باشیم به سینما و تفکرش و من بتوانم از تجربه های این عزیزان بهره ببرم و بتوانم با صحبت های ایشان جایگاهم را بهتر پیدا کنم. 

● من فیلم های زیادی دیدم که به جز بازی شما، هر دلیل دیگری می توانست نشان اتلاف وقت باشد اما به دیدن هنرنمایی شما می ارزید. مثلاً بازی تان را در «رخساره» بسیار دوست دارم و بارها مرور کرده ام. سال ها پیش در گفت وگویی که با خانم مرضیه برومند و امیرحسین صدیق داشتم، صحبت به جایگاه بازیگران جوان و اینکه تا چه اندازه سزاوار جایی که ایستاده اند هستند کشیده شد و من به این اشاره کردم که شهاب حسینی از نوادر بازیگران بی ادعایی است که در هر کاراکتری باورپذیر است. مثالی زدم از «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» که در این کاراکتر فوق العاده بودید در حالی که به راحتی می شد گریم تان را پاک کرد، حس این شخصیت را از شما گرفت و نقش مقابل را که بهرام رادان ایفا می کرد به شما سپرد. امیرحسین صدیق در تایید صحبت من گفت؛ به قول خانم برومند، «آل پاچینو» هم اگر ایران بود هرگز آل پاچینو نمی شد. این اظهارنظر من با خرده گیری های زیادی مواجه شد. حالا و امسال برگزیده شدن شما به عنوان بهترین بازیگر به گونه یی خودخواهانه مرا هم برای اظهارنظر سال ها پیشم خشنود کرد. گویی با گرفتن این تندیس، من هم که در این سال ها از طرفداران بازی شما بودم جایزه گرفتم. ضمن اینکه عقیده دارم بعضی از بازیگران نظیر لئوناردو دی کاپریو، ادوارد نورتون، مت دیمون یا حتی کوین اسپیسی (مخصوصاً از هالیوود مثال می زنم که سوءتفاهم نشود) پله پله با هدف و صبورانه به جایگاهشان رسیده اند و معمولاً این جایگاه ها محکم تر و قابل اعتمادتر است. شما هم جزء کسانی بودید که پله پله بالا رفتید، خیلی مواقع هم صبوری کردید و گاهی هم می توانستید بلندتر بپرید و نشد اما بالاخره به آنچه خواستید رسیدید. 

شهاب حسینی؛ سعی می کنم به این مساله خوش بینانه فکر کنم. شاید در آن زمان هنوز بالی برای پریدن نداشتم یا اینکه بال هایم قدرت به این بلندی پریدن را نداشت. 

● این برنامه (آبی شو) با این وسعت دکور و فرمت خاص آن بی شباهت به بعضی از برنامه های تاک شو مطرح خارجی نیست. همه جای دنیا هم به همین ترتیب است یعنی برنامه ها با نگاهی به نظایر مطرح آن در دنیا ساخته می شوند اما دقت در این نگاه بسیار اهمیت دارد. مثلاً حضور تماشاگران در صحنه و هنگام ضبط. تا آنجا که من شنیده ام مثلاً «اپرا وینفری» برای انتخاب و نقش این مدعوین در برنامه یک گروه کارگردانی دارد. هیچ یک از این افراد بی دلیل روی سکو یا صندلی نمی نشینند و بزرگ ترین وظیفه شان دادن انرژی مثبت به برنامه است. اما در «آبی شو» این تماشاگران به قدری منفعل و مسخ شده به نظر می رسند که گویی نه آنها چیزی از گفت وگو می شنوند و نه مجری و مهمان برنامه آنها را می بیند و یکی از ضعف های عمده حضور آنها دیدن کودکان در بینشان است. کودکانی که هیچ علمی به گفت وگویی که مطرح می شود، ندارند. 

رستمی؛ فکر می کنم این برمی گردد به اینکه مهمان ها هم در دقیقه ۹۰ انتخاب می شوند و شرایط و زمان کافی برای حضور موثر آنها وجود ندارد. اما تصمیم داریم به این مساله هم جدی تر فکر کنیم. 

● حتماً می توان هم در دقیقه ۹۰ گل زد و هم پنالتی گرفت. بگذریم. گرچه برنامه «آبی شو» به مناسبت ایام فجر تهیه شده، اما به جز چند روزنامه سال ۵۷ که به ستون های دکور چسبیده و چند گریز به آن ایام، خیلی برنامه یی اختصاصی نیست و من هنوز هم برای اینکه یک چنین برنامه یی با این پیش تولید زمان بر و دکور و لوکیشن عظیم بعد از یک ماه بخواهد تعطیل شود، قانع نشدم. سوال بعدی من این است که، چه خبر از آقای «سعید ابوطالب»، جایش را خالی می بینم حتی جای اسم ایشان را در تیتراژ برنامه. 
رستمی؛ آقای سعید ابوطالب مجری مناسبی برای «آبی شو» بودند و ایشان برای قسمت هایی از برنامه که مربوط به مسائل سیاسی و مرتبط با دهه فجر بود با ما همکاری می کردند و از آنجا که این قسمت ها به پایان رسیده، بالطبع تایم حضورشان هم تا همین جا بوده است. 

● فشار خاصی که روی حضور یا عدم حضور سعید ابوطالب نبود؟ مثلاً اینکه ایشان خط قرمزهایی را شکسته باشند.
 
خیر، به هیچ وجه. البته ایشان با ظرافت خط قرمزهای زیادی را شکستند اما در این مورد فشاری روی برنامه نبود. لازم است این را هم اضافه کنم، در شروع کار از آنجا که من شناخت کافی از آقای ابوطالب نداشتم، فکر می کردم شاید وی از عهده اجرا به خوبی برنیاید. اما به دلیل دانش و آگاهی که به موضوع بحث ها داشتند گرچه گاهی از استانداردهای اجرا فاصله می گرفتند اما خیلی خوب برنامه را جمع می کردند. ضمن اینکه بسیار هم وقت شناس بودند. 

● خب این از خصایص سیاستمداران است که بر عکس هنرمندان به خوبی ارزش وقت را می شناسند. و در مورد آقای حسین زاده؟ 

رستمی؛ رضا حسین زاده بیشتر بحث دستاوردهای ۳۰ ساله انقلاب را بر عهده داشتند و تعقیب می کردند و از آنجا که این دستاوردها ادامه دارد بالطبع اجرای ایشان هم تا قسمت آخر ادامه خواهد داشت. 

● فاصله بین ضبط و پخش چقدر است؟ 

رستمی؛ فاصله بین ضبط و پخش کمتر از بیست و چهار ساعت است. 

● این برنامه ممیزی خاصی هم دارد؟ 

رستمی؛ خیر مثل همه برنامه ها قطعاً اول دیده می شود و بعد از نظارت پخش، اگر مشکلی نداشته باشد روی آنتن می رود. 

● این سه آیتم، سه دکور مجزاست؟ 

رستمی؛ در حقیقت سه دکور مجزا نیست و مثل نخ تسبیح به هم ارتباط دارد و یک المان هایی در دکورهای مختلف تکرار می شود و این کمک می کند تا مخاطب احساس این را که برنامه در سه دکور و لوکیشن مختلف است نداشته باشد. شکل، زاویه ها و مدل نورپردازی هم به گونه یی احساس نزدیکی خاصی به وجود می آورد. 

● به این ترتیب ضبط قسمت های مختلف هم با هم نیست و از بخشی به بخش دیگر سوئیچ نمی شود. 

رستمی؛ خیر. این امکان وجود ندارد. البته مهمان ها قبل از ضبط با هم یک گفت وگوی صمیمانه یی دارند اما اینکه کار را از قسمتی به قسمت دیگر سوئیچ کنیم نیست. 

● من تخصصی در مورد مسائل فنی ندارم. شما از ویژگی های این برنامه از نظر فنی بگویید. 

رستمی؛ مهم ترین ویژگی برنامه این است که کار با شش دوربین سوئیچ می شود و این اتفاق تازه یی در زمینه این نوع برنامه ها است. ضمن اینکه در «آبی شو» از نور خارجی استفاده نمی کنیم و تمام نورهای صحنه در داخل دکور هستند.
غمن سعی می کنم نگاه ملامت بار «ابوالفضل اکبری» تهیه کننده «آبی شو» را که وقت ضبط برنامه اش را گرفته ام نادیده بگیرم، شما هم نادیده بگیرید، چرا که به راستی حق با اوست. فقط به عنوان آخرین سوال با وی هم کلام می شوم و می پرسمف؛ 

● آیا حقیقت دارد که «آبی شو» به عنوان برترین برنامه در سال شکوفایی و نوآوری برگزیده شده است. 

اکبری؛ فعلاً در این مورد نامزد شده ایم. حال اینکه انتخاب هم شده باشیم یا خیر به نظر می رسد شما بیشتر اطلاع داشته باشید.
کلام آخر، ویژگی دیگر «آبی شو» موسیقی آن است. این موسیقی که در تیتراژ می آید کاری است از ناصر چشم آذر (که حضور دوباره وی اتفاق دلنشینی است) با شعری از «بابک صحرایی» و صدای «حمید حامی». ضمن اینکه موسیقی میانی برنامه نیز کاری است از «روزبه بمانی» و گفتنی است که موسیقی زنده در این برنامه موجب ارتباط بیشتر مخاطبانی شده است که میانه خوبی با لب زدن خوانندگان مورد علاقه شان ندارند و مسوولیت نوای موسیقی که قرار بود با دستان هنرمند «آندره آرزومانیان» نواخته شود به «رضا تاج بخش» سپرده شده است.
آبی شو به کارگردانی عباس اختری و تهیه کنندگی ابوالفضل اکبری هر شب از شبکه تهران روی آنتن می رود.

روزنامه اعتماد

مصاحبه مجله سینمای امروز با شهاب حسینی

اشاره : شهاب حسینی بدون شک یکی از بهترین و محبوب ترین بازیگران سینما،تلوزیون و تئاتر می باشد که در عرصه موسیقی نیز فعالیت هایی داشته و دارد.شهاب حسینی که این روزها فیلم "دل شکسته" را بر پرده سینما ها دارد و همچنین مشغول بازی فیلم سینمایی "آناهیتا" می باشد، به واقع یکی از پر فیلم ترین بازیگران در جشنواره خواهد بود.او فیلم های "سوپراستار" و "درباره الی" را در جشنواره خواهد داشت و امید زیادی دارد تا این بار برنده سیمرغ بلورین جشنواره باشد.همچنین "حوالی اتوبان" ، "نیلوفر" و "سایه وحشت"  از دیگر فیلم های جدید وی می باشد.او چندی با بازی در تئاتر "کرگدن" نیز روی صحنه رفته بود.با او به گفتگو نشستیم از ابتدا تا به امروز.


شهاب حسینی بازیگر پر کاری است ، خودتان با این گفته موافقید؟


پر کاری که شما از آن صحبت می کنید را تا به حال به عنوان یک استراتژی انتخاب نکردم.معمولاً پیشنهادهایی که اتفاق افتاده را بر اساس ارزشی  که نهفته داشته،انتخاب یا رد کردم.این موارد بعضی وقت ها در سینما و بعضی موارد هم در تلویزون بوده که اساساً کار تلوزیون را دوست دارم.

حضورتان در تلوزیون با انتخاب های ویژه ای همراه بوده ، چه از مجموعه "پس از باران"  یا همین آخرین کارتان " مدار صفر درجه"  دغدغه خاصی برای حضور در تلویزیون دارید؟


تلویزیون هم مانند سینما مخاطب خاص خودش را دارد،ولی خیلی انبوه تر.من کلاً مخاطب تلویزیون را دوست دارم. در این چند وقت گذشته،شاهد پخش سریال های زیادی بودیم که مردم هم از این کارها استقبال کردند.ارزش یک کار خوب تلوزیونی به نظرم از کارهای متوسطی که در سینما نمی تواند نظر مخاطب را بر آورده کند،بیشتر است.سینما از لحاظ ایجاد ماندگاری از جایگاه ویژه ای برخوردار است از لحاظ ایجاد مخاطب هم خیلی گسترده ترو وسیع تر است.دغدغه خاصی برای حضور در تلوزیون ندارم،ولی اگر متن و نقش خوب پیشنهاد شود بی تردید می پذیرم.


حضورتان در تلوزیون با مجری گری آغاز شد که این روزها هم بعضی وقت ها شما را در مراسم تحویل سال یا اختتامیه جشنواره های سینمایی می بینیم.اجرا را چقدر دوست دارید؟


اجرا اولین پله محکمی بود که در کار تصویر باعث شد خیلی جدی تر به مقوله تلویزیون و بعدها سینما نگاه کنم.طبعاً به خاطر اینکه کارم را با اجرا شروع کردم،گاهی وقت ها به خاطر تمام دوستی ها و رفاقت هایی که همه ما در دنیای سینما داریم،مجبور می شوم کاری را بپذیرم.بیشتر اجراهای زنده ای که در آنها مستقیم با مردم ارتباط دارم را دوست دارم،مثل مراسم تحویل سال که یک بار در سال اتفاق می افتد.اجرا شرایط خاص خودش را دارد و چیزی نیست که در کنار بازیگری به طور مرتب ادامه بدهم،چون با ساعت های کاری سینما منافات دارد.


در زمان پخش "مدار صفر درجه" خودتان کار را پیگیری می کردید،فکر می کنید "مدار صفر درجه" از لحاظ جلب مخاطب موفق عمل کرد؟


بله در زمان پخش سعی می کردم تمام قسمت ها را تماشا کنم."مدار صفر درجه" جزء تولیداتی به شمار می رود که در آن سعی شده بود همه چیز در حد استاندارد باشد.شما به طراحی صحنه و لباس توجه کنید.آقای رامین فر فوق العاده کار کردند.در پخش موسیقی فکر می کنم فردین خلعتبری یک شاهکار خلق کرده،درگریم،آقای اسکندری طراحی های بی نظیری انجام دادند.تمام این موارد در کنار هم قرار بدهیم،با یک کار حرفه ای خوش ساخت رو برو می شویم،مردم هم فکر می کنم با مجموعه ارتباط خوبی بر قرار کرده و از مجموع کار لذت برده اند.


از اینکه چهره تان زیاد از تلویزیون پخش می شود،نمی ترسید؟ این روی حضورتان در کارهای سینمایی تأثیر منفی نمی گذارد؟

ترس که نه،این کار من است و من سعی می کنم کارم را درست انجام بدهم.هیچکس بدش نمی آید با فراق بال و جسته و گریخته،آهسته مدتی بیاموزد و مدتی کار کند و آموخته های خودش را در آن کار به نمایش بگذارد،هیچکس از این موضوع بدش نمی آید.من به عنوان بازیگر 2سال است که احساس خستگی می کنم.به لحاظ جسمی و به لحاظ توانایی های روحی و کاری،احتیاج دارم به روز شوم و برای کارهایم تحقیق بیشتری انجام دهم.خب،این شرایط ثباتی را می طلبد.بازیگری شغلی نیست که اگر مرتب مشغول کار باشی،بتوانی کار دیگری در کنارش انجام بدهی.بازیگری در طول بست و چهارساعت روز،در کنار بازیگر است و کاملاً آدم را درگیر می کند.تایم طولانی شب کاری و روز کاری و اینکه بازیگر وقتی از محل کارش خارج می شود،کاملاً با نقشش درگیر است و این موارد،جا برای کار دیگری نمی گذارد.روند کاری خودم را،به گونه ای هماهنگ می کنم که تا زمانیکه تقاضا وجود دارد،کارم را ادامه می دهم.زمانیکه احساس کنم خودم موردی برای عرضه ندارم و یا تقاضای چندانی وجود ندارد،شاید چند وقتی کار نکنم،بروم و با آموخته های تازه تر بر گردم و با حضور در عرصه های دیگر را تجربه کنم.تماشاگر باید از دیدن کار احساس رضایت کامل داشته باشد.اگر حضور من زیاد باشد و ملال آور،به کارم لطمه می زند.باید سعی کنم اگر حضورم زیاد است،ملال آور نباشد.آن روزی که تماشاگر تمایلی به دیدن کار من نداشته باشد،فکر می کنم من باخته ام و  این خیلی بد است.

در جشنواره سال قبل فیلم فجر با 3نقش آفرینی متفاوت حضور داشتید:"محیا"،"پرچم های قلعه کاوه" و "دل شکسته".چطور اتفاق میمون دریافت دیپلم افتخار بازیگری برای فیلم "محیا" رخ داد؟

باور کنید زمانیکه این 3فیلم را کار می کردم،اصلاً به این فکر نمی کردم که این فیلم ها در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا می کنند یا نه.پیش داوری نمی توان کرد و از آینده هم هیچکس خبر ندارد چه اتفاقی شکل می گیرد.هر 3فیلم را سعی کردم با علاقه کافی کار کنم،زحمت زیادی برای فیلم "دل شکسته" کشیده شد.شخصیت این فیلم از ویژگی هایی برخوردار بود باید باور پذیر ادا می شد.در "محیا" به لحاظ درایت و روحیه خوب آقای خواجویی،فرصت این را داشتم که راحت بازی کنم و از دغدغه های آزار دهنده حواشی در امان باشم.فکر می کنم خیلی سبکبال تر کار کردم.به هر حال هیأت داوران نظرشان روی فیلم"محیا"بود،نظر خاصی ندارم.فقط ممنونم که فیلم را انتخاب کردند و بنده هم دیپلم افتخار گرفتم.

حضورتان در "دل شکسته" خیلی پر رنگتر و به نوعی نقشتان سینمایی تر است...؟

متأسفانه خودم موفق نشدم "دل شکسته" را تماشا کنم.من هر سه فیلم را با یک میزان علاقه کار کردم.بیشتر قصه برایم مهم است،قصه را خیلی دوست دارم.شخصیت پردازی در دنیای قصه ها را دوست دارم.هنوز هم از دیدن کارتون های والت دیزنی لذت می برم.بالاخره بدم نمی آید وجوهی از دنیای کودکی همراهم باشد.دلم نمی خواهد این دوران زیبا و حساس زندگی ام را فراموش کنم.بازیگری امروز برای من تجسم عینیت یافته بازی های دوران کودکی ام است.

نقشتان در فیلم "دل شکسته" به نوعی با حضورتان در"رستگاری در 8 و 20 دقیقه"برابری می کند،خودتان موافقید؟

خاستگاه ذهنی آنها ممکن است از یک جا نشأت گرفته باشد،ولی تفاوت دیدگاهشان کاملاٌ مشهود است."امیرعلی" در فیلم "دل شکسته" آدم نرمی است،"فؤاد" در "رستگاری..." آدم نرمی نبود."فؤاد" پایبند اصول خودش است،ولی "امیرعلی" هیچ کجا اجازه نمی دهد دوستش خللی در کارهایش وارد کند.من نمی توانم زیاد شباهتی بینشان قائل شوم.از لحاظ چهره شاید به هم نزدیک باشند،ولی از لحاظ شخصیت نه،اقتداری در "فؤاد" بود که در "امیرعلی" دیده نمی شود."فؤاد" از مادیات و عشق زمینی گذشته بود و با ریاضت کشیدن مسیر خودش را طی می کرد،ولی "امیرعلی" جوان مؤمنی است که عاشق می شود.نظر علی روئین تن در این کار،نوعی اجماع بود که برسیم به یک وحدت در گفتگو با یک هدف؛اینکه ما همه ایرانی هستیم،زاده یک مملکت و سرنوشتمان به هم گره خورده است.


همکاری با کارگردانی که کار اولشان باشد،چقدر برایتان مهم است؟ نمی ترسید به جایگاه هنری تان لطمه ای وارد شود؟


از همه مهمتر میزان انگیزه و انتخاب کارگردان است که برای کارش در نظر گرفته است.در کارنامه من کار با کارگردانان کار اولی کم نیست،چون نقش انگیزه در آن خیلی برجسته بوده و وقتی کسی به کار خودش عشق می ورزد،در واقع انرژی را آزاد می کند که ما اگر در کنارش قرار بگیریم،می توانیم این انرژی را دریافت کنیم و در نهایت حرکت خوبی انجام بدهیم.بعضی وقتها میسر می شود، بعضی وقتها هم میسر نمی شود.حتی کارگردان با تجربه هم که در واقع می خواهند کاری انجام دهد،با انتخابش نشان می دهد که هدفش چیست و می خواهد چه مسیری را طی کند.کارگردان با تجربه فقط این شانس را دارد که بتواند بر اساس تجربه اش به کاری که امیدی به آن نیست،آن را به عنوان یک کار شاخص تحویل بدهد.کارگردان کار اولی هم با انتخاب های درست و کم کردن حاشیه های کار،می تواند بدرخشد و اثر قابل توجهی را خلق کند.


شهاب حسینی دوست نداشت به جای دیپلم افتخار در جشنواره گذشته،سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را دریافت کند؟

من به همان چیزی که خداوند برایم خواسته،راضی و قانع هستم،برای همین مقدار هم خدا را شکر می کنم.امین حیایی بازیگر بسیار هوشمند،توانا و شیرینی است.فکر می کنم بعد از این همه سال حضور امین حیایی در سینما،سیمرغ حقش بود و کاملاً حق به حق دار رسید و از این موضوع بسیار خرسندم.


این آرامش،گرما و متانتی که شهاب حسینی در نقش آفرینی های روی پرده اش ارائه می دهد،چقدر به شخصیت ذاتی خودش بر می گردد؟

مهمترین چیزی که می دانم،این است که هیچ آدمی بد مطلق یا خوب مطلق نیست؛چون اگر بد یا خوب مطلق بود،انسان تبدیل به یک موجود تک بعدی بی خاصیت می شد.بنابراین هر نقشی اگر منفی باشد یا مثبت حتماً مثبت،دارای خصایص منفی است منفی دارای خصایص مثبت.چیزی که شما از آن به نام متانت از آن نام می برید،لطف شماست.من بیشتر پای این تعریف می گذارم که سعی کردم هم پا با تماشاگر حرکت کنم و از جایگاه بالاتر به مخاطبم نگاه نکنم.باید با تماشاگر دوست شد،باید به او گفت "من بدون هیچ ادعایی آمدم که برایت قصه بگویم،اگر من موفق به جلب تماشاگر بشوم،فکر می کنم بزرگترین کار را انجام داده ام.تا به حال سعی کردم به باور شخصیت نزدیک بشوم .


جدا از جایگاه و شهرتی که طی این سالها از حضور در سینما و تلوزیون کسب کردید،چقدر محبوبیت دارید؟ 


نمی دانم که چه بگویم،تا به حال که همیشه از لطف مردم برخوردار بوده ام.مردم واقعاً بی شائبه آمدند و صادقانه حرف دلشان را زدند.صادقانه اگر لطفی داشتند ابراز کردند،می توانستند نگویند مثلاً از کارت لذت بردیم،ولی همین مقدار لطف را که می بینم ،حس می کنم از روند کاری ام راضی هستند و من هم توانستم نمره قبولی را از سویشان کسب کنم.در فیلم "سوپراستار" که یکی از شانس های جشنواره امسال است باز هم با خانم تهمینه میلانی همکاری کردید،از این کارتان برایمان بگویید؟


اساساً به سبک کارخانم میلانی علاقمند هستم و به شخصیت خودشان احترام می گذارم.خانم میلانی سر صحنه لباس ارتباط فوق العاده خوب و نزدیک با عوامل فیلم برقرار می کنند و انرژی می دهند.در فیلم "واکنش پنجم" تجربه خوبی با ایشان داشتم و در "سوپراستار" هم خوشبختانه این تجربه تکرار شد.متن،کار خود خانم میلانی است و از جذابیت بالایی برخوردار است.راجع به شخصیتم دلم نمی خواهد صحبت کنم و دوست دارم اطلاعات کامل از سوی عوامل فیلم داده شود.در کل تجربه شیرینی بود و من هم سعی کردم نقش آفرینی ایده آلی را ارائه کنم.


خودتان چقدر از کارهایتان لذت می برید؟

من وقتی تماشاگر از کارم راضی است لذت می برم.ولی هیچوقت کاری که انجام داده ام به نظر خودم آرمانی و ایده آل نیست.همیشه به نظرم می توان بهتر بود

 

 

     

  

برای زود لود شدن وبلاگ عکس ها در سایز کوچک نمایش داده میشوند.اما پس از ذخیره عکس ها میتوانید آنها را در سایز واقعی ببینید

مصاحبه با شهاب حسینی

 این مصاحبه 18 آذر منتشر شده.ببخشید که با 10 روز تاخیر روی وبلاگ رفت...

 

رقابت در سینما سخت است.


 

شما طی حدود هشت سالی که به صورت حرفه‌ای کار می‌کنید، شش سریال تلویزیونی و 27 فیلم سینمایی بازی کردید. با وجود اینکه فیلم‌های سینمایی چند برابر کارهای تلویزیونی شماست اما بیشتر به عنوان بازیگر تلویزیون شناخته می‌شوید. فکر می‌کنید دلیل این موضوع چیست؟


به تأثیرگذاری بیشتر کارهایی که در تلویزیون انجام می‌دهم برمی‌گردد.


تنها همین؟


بله، کارهای تلویزیونی برای تماشاچی و مخاطب قطعا تأثیرگذارتر و برجسته‌تر از کارهای سینمایی‌ام بوده‌ است.


خودتان چقدر به این موضوع اهمیت می‌دهید که به عنوان بازیگر سریال تلویزیونی شناخته شوید؟ اصلا برایتان اهمیت دارد شناخته‌شدن‌تان به‌عنوان بازیگر تلویزیون باشد یا بازیگر سینما یا تئاتر؟


نه، عرصه‌ای که کار می‌کنم خیلی برای من تفاوت خاصی ندارد. فقط دلم می‌خواهد هرجایی که هستم بتوانم کارم را خوب انجام بدهم.


فکر نمی‌کنید با وجود این تعداد بازی در فیلم‌های سینمایی، شناخته شدن به عنوان بازیگر تلویزیون به نادیده گرفتن کارتان در سینما برگردد؟


نه، من به هر حال در سینما هم سعی خودم را می‌کنم، سعی می‌کنم کارم را خوب انجام بدهم. حالا اینکه تماشاگر چقدر ارتباط برقرار می‌کند به نگرش شخصی‌اش برمی‌گردد اما در مجموع سینما عرصه بسیار حساس و سختی است. رقابت در سینما خیلی سخت‌تر است و من هم به اندازه توانم تلاش خودم را می‌کنم. جز تلاش بیشتر کاری از دستم بر نمی‌آید.


شما با فیلم سینمایی «محیا» دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردید. فکر می‌کنید بعد از این اتفاق جایگاه شما در سینما تغییر کرده‌ است؟


من متناوبا کار کرده‌ام. یعنی پشت سر هم در آثار سینمایی حضور داشتم و مشغول بودم. به هر حال تصور می‌کنم آنجایی که حضورم لازم بود حضور داشتم.


شما کارتان را با رادیو و تجربه مجری‌گری آغاز کردید. هنوز هم به کار اجرا گرایش دارید؟


البته در اصل کارم را با تئاتر دانشجویی آغاز کردم اما در خصوص کار اجرا بستگی دارد چه پیش بیاید. چه سوالات عجیب غریبی می‌پرسی!


خب به هر حال سوالی است که وجود دارد و بهتر از سوال‌های تکراری است که همیشه پرسیده شده.واقعا من نمی‌توانم آینده را پیش‌بینی کنم. نمی‌دانم! شاید یک کاری پیش بیاید که بخواهم انجام دهم.


منظور من از این سوال این بود که آن گرایش شخصی و درونی خودتان به سمت کار اجرا وجود دارد و در اولویت کاری‌تان هست؟


نه، ترجیح می‌دهم که انجام ندهم. یعنی در اولویت اولم نیست، کار اجرا در اولویت چندم قرار دارد اما سعی می‌کنم بیشتر در زمینه بازیگری فعالیت کنم.


همانطور که خودتان اشاره کردید دو تجربه کار تئاتر «بر کرانه باد» و «افسانه» (به کارگردانی مینا ابراهیم‌زاده) برای جشنواره دانشجویی در سال‌های 74 و 75 در پرونده‌تان داشتید.


بله، اما در واقع آن کارها غیرحرفه‌ای بود.


حالا بعد از مدت‌ها فاصله چطور شده و چه چیزی در تئاتر می‌بینید که با وجود اینکه درگیر کارهای سینمایی هستید بازی در نمایش «کرگدن» (کار آقای آئیش) را پذیرفتید و خواستید به صورت حرفه‌ای وارد عرصه تئاتر شوید؟


تجربه، عشق تجربه. به هر حال بودن در یک کست خیلی خوب، اساتید این حوزه و کسانی که از بودن در کنارشان لذت می‌برم، آزمایش خودم و اینکه ببینم کی هستم؟ کجا و در چه جایگاهی هستم؟ نقطه ضعف‌هایم چیست؟ چه‌کارهایی باید انجام بدهم؟ می‌بینی! همه‌اش تجربه‌است. کار در تئاتر برای من یک جور خودآزمایی است و قطعا هدفم هم برای بهتر شدن است. فکر می‌کنم در مرحله آزمایش هستم.


حالا از کارتان در این نمایش راضی هستید؟


قطعا کلیت کار را خیلی دوست دارم اما هنوز از کار خودم چندان راضی نیستم.


گویا کمتر از بقیه در تمرینات نمایش «کرگدن» حضور داشتید اما بازی قابل قبولی ارائه کردید. چه مدت زمانی برای این کار تمرین کردید؟


بله، به علت مشغله کمتر در تمرینات حضور داشتم. مدت زمان تمریناتم کم بود. کل تایم تمرین حدود یک ماه و نیم بود و من دو هفته‌اش را حضور داشتم.


شما تجربه کار با کارگردان‌های سینما را دارید. تجربه کار با آقای آئیش به عنوان یک کارگردان تئاتر را هم کسب کردید. فکر می‌کنید تفاوت کارگردان‌های سینما و تئاتر چیست؟


اگر تفاوتی بین متخصصان و اساسا انسان‌ها وجود داشته‌باشد، تفاوت هوشمندی است. خیلی‌ها در جایگاهی که قرار دارند سعی می‌کنند هوشمندانه رفتار کنند و ثمره رفتار هوشمندانه‌شان خوب است. قلبا از همه چیز احساس رضایت می‌کنند ولی بعضی وقت‌ها متأسفانه هوشمندی در مرحله دیگری قرار می‌گیرد و آن کار برای شما ناراحت‌کننده و تلخ می‌شود. کار کردن با آقای آئیش برای من واقعا جذاب و دوست‌داشتنی بود و خب البته ضمن اینکه دلم می‌خواست یک ذره خستگی در کنم، دلم می‌خواست که در این عرصه خودم را بسپرم به یک جریان و رها باشم.


به‌طور کلی تفاوت کار در سینما یا تلویزیون با کار در تئاتر را در چه می‌بینید؟ آیا این جو صمیمانه که همیشه در عرصه تئاتر از آن یاد می‌کنند، وجود داره؟


لزوما نباید جو صمیمانه را تئاتری ـ سینمایی کرد. جو صمیمانه به حضور آدم‌های صمیمی برمی‌گردد. آدم‌هایی که قلبا آدم‌های صمیمی‌ای هستند و در ذاتشان آدم‌های دوست‌داشتنی هستند، سعی می‌کنند به راحتی دیگران را دوست داشته‌باشند. این افراد صمیمی هر جا که جمع شوند جوشان صمیمانه است. ربطی به عرصه‌اش ندارد.


در حوزه موسیقی سال 1383 با گروه «سون» کار کردید و دکلمه بعضی از ترانه‌های این گروه را بر عهده داشتید.


آن تجربه هم یک تجربه کاملا تفریحی و تفننی بود. این جوری به آن نگاه کنید. کاری برای خستگی در کردن و سرگرمی.


فکر نمی‌کنید دلیل این گرایش و گریز زدن به کارهای دیگر از جمله موسیقی، بازی در تئاتر و... به بحث نادیده گرفته شدن در سینما برگردد؟


نه، به هیچ عنوان. من سعی می‌کنم در هر عرصه‌ای که فعالیت می‌کنم ناامید نباشم. به هرحال در سینما هم متناوبا و به طور موازی کار کردم. فکر می‌کنم تعداد کارهایی که در آنها حضور داشتم دیگر دورقمی شده ‌است، این نشان می‌دهد به هر حال تقاضا وجود داشته و من هم سعی کردم بهتر و بهتر عمل کنم. اصلا خودم اینجور قیاس‌ها را نمی‌کنم. ترجیح می‌دهم که هر جایی که لازم است حضور داشته‌باشم، تلاشم را بکنم که به بهترین شکل حضور داشته‌باشم. اصلا هم مهم نیست کجا باشد.


خودتان را در بازیگری چطور ارزیابی می‌کنید؟ در واقع می‌خواهم بدانم دوران بازیگری‌تان را به چند مرحله تقسیم می‌کنید؟ نقطه عطف پرونده کاری‌تان را چه می‌دانید؟


معلوم نیست این نقطه عطف کی اتفاق بیفتد. اصلا مشخص نیست.


یعنی فکر می‌کنید تا حالا پیش نیامده؟


واقعیت این است که بستگی دارد تعریف ما از نقطه عطف چه باشد. اگر معنای عمومی را در نظر بگیریم هیچ‌وقت نشان نمی‌دهد که کی این اتفاق ممکن است بیفتد. من اگر بخواهم یک تخلص برای روند هنری خودم انتخاب کنم این تخلص را «رهرو» می‌گذارم. شاید بهترین چیزی که ما می‌توانیم به خودمان اطلاق کنیم «رهرو» هست. ما یک مسیری را در حال رفتنیم. ایستگاه به ایستگاه در این مسیر تجربه‌های جدیدی به دست می‌آوریم. در این مسیر چیزهایی را می‌بینیم که قبلا راجع به آنها فکر نکردیم و این چالش‌هاست که زیباست. بعضی وقت‌ها همین چالش‌هاست که منتج به یک نتیجه چشمگیر می‌شود و البته بعضی وقت‌ها هم نه، شکست می‌خورد. هر دوی اینها در کنار هم زیباست، فلسفه زندگی است. من این‌طوری بیشتر به حرفه خودم نگاه می‌کنم، برای اینکه بتوانم بیشتر مسوولیت خودم را به عنوان یک بشر انجام بدهم. ببینم اصلا کی هستم، برای چه آمدم و چه کار باید بکنم. اگر تشخیص دادم یا حس کردم این کاری که الان به من پیشنهاد شده باید انجام بدهم سعی می‌کنم به بهترین شکل آن را انجام بدهم. یعنی کار دیگری از دستم بر نمی‌آید.


شما با کارگردان‌های مرد کار کردید با کارگردان‌های خانم از جمله تهمینه میلانی در فیلم‌های «واکنش پنجم» و «سوپراستار» و پوران درخشنده در فیلم «بچه‌های ابدی» هم کار کردید. فکر می‌کنید بین کارگردانی خانم‌ها و آقایان فرقی وجود دارد و آیا اینکه بخواهیم نحوه کارگردانی را هم زنانه، مردانه کنیم صحیح است؟


به نظر من نه، درایت جنسیت نمی‌شناسد. درایت در هر آدمی می‌تواند وجود داشته‌باشد. عدم‌درایت هم همین‌طور ولی خوشبختانه من با کارگردان‌هایی مثل خانم میلانی و درخشنده که کار کردم از فضای کار کاملا راضی بودم و لذت بردم.


الان چه پروژه‌ای در دست دارید؟


الان مشغول فیلمبرداری «حوالی اتوبان» هستیم.


«
پری دریایی» چطور؟


«
پری دریایی» فعلا معلوم نیست. حضورم قطعی نیست.


«
پسر آدم، دختر حوا» در چه مرحله‌ای قرار دارد؟


متأسفانه حضورم در این پروژه به علت عدم‌همخوانی شرایطم منتفی شد. یعنی شرایط کاری‌ام را نتوانستم به لحاظ زمانی هماهنگ کنم وگرنه دوست داشتم کار کنم و برای عوامل این فیلم آرزوی موفقیت می‌کنم. «پسر آدم، دختر حوا» قطعا کار خوبی می‌شود.


به غیر از فیلم‌هایی که به آنها اشاره کردیم چه کاری در دست دارید؟


تئاتر «کرگدن» به کارگردانی فرهاد آئیش.


تجربه کار با اصغر فرهادی و تیم حرفه‌ای «درباره الی...» چطور بود؟


بسیار آموزنده و عالی و دوست داشتنی... واقعا تجربه خیلی خوبی بود.


چه مدت زمانی را درگیر پروژه سینمایی «درباره الی...» بودید؟


فکر می‌کنم تقریبا حدود 75-70 روز.


فکر می‌کنید «درباره الی...» به جشنواره فیلم فجر می‌رسد؟


بله، ان‌شاءالله.


سال گذشته «پرچم‌های قلعه کاوه» و «محیا» را در جشنواره داشتید. آیا امسال کاری از شما برای حضور در جشنواره قطعی شده؟


فکر می‌کنم «سوپراستار» (به کارگردانی تهمینه میلانی) و «درباره الی...» (به کارگردانی اصغر فرهادی) در جشنواره حضور داشته ‌باشد. «سایه وحشت» (به کارگردانی عماد اسدی) را هم قرار است به جشنواره برسانند.


پس با این حساب جزء بازیگرهای پرکار جشنواره امسال خواهید بود.


من این دسته‌بندی‌ها را نمی‌دانم. اگر به نظرتان این پرکاری است طبیعتا بله. در جشنواره امسال جزء بازیگران پرکار خواهم بود.


یک بازیگر پرکار که به دنبال تجربه است...


تقریبا. من فقط می‌خواهم بگویم سراسر زندگی آدم تجربه است، که از دست زدن به تجربه‌های متفاوت و مهیج در طول زندگی در صورتی که در یک مسیر درست باشد نباید وحشت داشت. همیشه اتفاقات بزرگ به خاطر شجاعت و پذیرفتن یک تجربه جدید در مسیر درست بوده که اتفاق افتاده. امیدوارم همه‌ ما بتوانیم تجربه کنیم و چیزهای خوب و مثبت را یاد بگیریم و از همه مهم‌تر رفاقت و عشق و انسانیت و با هم بودن را تمرین کنیم.

منبع : سایت کارگزاران

نوشین جعفری:با شهاب حسینی در حالی به گفت‌وگو نشستم که به دلیل مشغله کاری زمان مصاحبه را برای بعد از اجرای «کرگدن» به کارگردانی فرهاد آئیش در تئاتر شهر هماهنگ کرد. این‌روزها باید او را جزء پرکارترین بازیگران به حساب آورد. بازی در چند فیلم سینمایی و تله‌فیلم و تئاتر باعث شده تصور همه درباره کم‌کاری شهاب حسینی از بین برود. بازیگری که از گویندگی تلویزیون کارش را آغاز کرد، با بازی در سریال‌های تلویزیونی مشهور شد و حالا هم سینما و تئاتر را تجربه می‌کند. شهاب حسینی فیلم «محیا» را ـ که با آن دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مرد از جشنواره بیست و ششم فیلم فجر به‌دست آورد ـ در اکران سینماها دارد و هم‌اکنون مشغول کار در پروژه سینمایی «حوالی اتوبان» است. او آذر و دی ماه امسال هرشب با نمایش «کرگدن» به کارگردانی فرهاد آئیش در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه می‌رود.