اجرای کرگدن 3 روز برای جشنواره موسیقی تعطیل میشود.
« گرچه چند اجرای ما به دلیل همزمان شدن با جشنواره موسیقی تعطیل میشود ، این موضوع را میپذیرم و نهایت همکاری را با مجموعه تئاتر شهر و مرکز هنر های نمایشی خواهم داشت.» فرهاد آییش کارگردان تئاتر کرگدن درباره 3روز تعطیلی نمایشش به خاطر جشنواره موسیقی اینچنین گفت.
نمایش کرگدن از روز 5 آذر ماه در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه میرود و اجرای آن روزهای 19 تا 22 آذر ماه تعطیل خواهد بود.
بعضی از خوانندگان درباره چگونگی تهیه بلیت از من سوال کردن که من طی تماسی که با تئاتر شهر داشتم، گفتن که بلیت ها هم پیش فروش میشه و هم فروش روزانه.قیمت بلیت هم 5000 تومان.
گزارشی از تمرین نمایش کرگدن :
نیازی :فرهاد آئیش و گروهش این روزها مشغول تمرین نمایش جدید خود در پلاتو شماره 1 تئاتر شهر هستند. فرهاد آئیش این بار نمایشنامه «کرگدن» اوژن یونسکو را که خود با توجه به شرایط زمانی و مکانی امروز بازنویسی کرده، برای روی صحنه بردن آماده میکند. حضور مهدی هاشمی بهعنوان بازیگر نقش «برانژه» آن هم پس از سالها دوری از صحنه تئاتر از نکات بارز و جالب توجهی است که به طور قطع توجه بسیاری از هنرمندان و هنردوستان و منتقدان را به خود جلب کرده و یقینا در زمان اجرا نیز با استقبال تماشاگران مواجه خواهد شد. نمایش کرگدن که چند سال پیش نیز به کارگردانی وحید رهبانی اجرا شده بود، اوایل آذر سالجاری در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر با بازی مهدی هاشمی، احمدی ساعتچیان، آتنه فقیه نصیری، شهاب حسینی، فرهاد آئیش، رامین ناصرنصیر، مائده طهماسبی، سعید شیری، صابر ابر، محمد صادقی، مهدی صادقی، شکوفه هاشمیان و محمد فرشتهنژاد روی صحنه خواهد رفت. طراحی صحنه و لباس آن را محسن شاه ابراهیمی و آهنگسازی نمایش را محمد فرشتهنژاد بر عهده دارند ؛ علی هاشمی دستیار اول و شکوفه هاشمیان نیز عکاس این کار هستند. تمرین ساعت سه بعد از ظهر در پلاتو شماره یک تئاتر شهر شروع میشود. تقریبا همه اعضای گروه به غیر از یک یا دو بازیگر، در سالن حضور دارند؛ شهاب حسینی که در این روز اصلاٌ به تمرین نمیآید و محمد فرشتهنژاد نیز قرار است با تاخیر به گروه بپیوندد. گروه کار خود را با تمرین بدن و بیان آغاز میکند؛ حلقه بازیگران شکل میگیرد، مائده طهماسبی مسوول تمرین بدن و احمد ساعتچیان مسوول تمرینات بیان میشوند. رامین ناصر نصیر نیز با کمی تاخیر به گروه میپیوندد. پس از پایان تمرین بدن و بیان ، فرهاد آئیش گروه را جمع میکند تا به آنها خبر دهد بازیگری که پیش ا ز این نقش «پیرمرد» را بازی میکرد به علت فیلمبرداری و تداخل کارش با زمان تمرین نمیتواند در این اجرا با گروه همراهی کند و از این به بعد قرار است «صابر ابر» به جای او این نقش را بازی کند. فرهاد آئیش در ادامه ، حضور مهدی هاشمی در اجرایش را - که حدود یازده سال است روی هیچ صحنهای ظاهر نشده- باعث افتخار خود دانست. مهدی هاشمی نیز در پاسخ گفت: «اولین بار سال 1371 نمایش «چمدان» را از فرهاد آئیش دیدم که بسیار جذاب و پر از ایده بود و آن زمان بود که با خودم گفتم خوشحال میشوم اگر روزی با فرهاد آئیش کار کنم. بعد از آن، نمایشهای «تقصیر» و «شام آخر» را از فرهاد آئیش دیدم. مهدی هاشمی «چمدان» را اثری دانست که برای اولین بار توانسته بود خاطره نمایشهای خوب ِ سالهای بسیار دور را یادآوری و زنده کند. حال دیگر زمان تمرین نمایش است. بازیگران متنهای خود را که هنوز کامل حفظ نیستند برداشته و در جای خود و در صحنه قرار میگیرند. مهدی هاشمی و احمد ساعتچیان نیز پس از صحبت با کارگردان به گوشه ای میروند. شروع این صحنه با محمد فرشتهنژاد است که نقش خواننده کور را ایفا میکند و از نقشهای اضافه شده به نمایش در بازنویسی فرهاد آئیش است. اما به دلیل عدم حضور محمد فرشتهنژاد در نیمه اول تمرین، یکی از عوامل کار به جای او بازی میکند. طبق گفته دستیار کارگردان هر صحنه به طور کامل گرفته میشود . سپس استراحتی کوتاه برقرار میشود و پس از آن ، صحنه بعد تمرین میشود.
ریتم، ریتم، ریتم
امروز قرار است به ریتم کار توجه بسیار شود و کارگردان تاکید و تکرار میکند: ریتم... ریتم... ریتم. وقتی صحنه تا نیمه تمرین میشود، کارگردان آن را قطع میکند تا توضیحاتی به بازیگران درباره نحوه جای گیری در صحنه بدهد. موضوع مورد بحث ، صحنه عبور کرگدن است. تقریبا همه در این صحنه حضور دارند ، حتی خود فرهاد آئیش که نقش «منطقدان» را ایفا میکند. صدای عبور سهمگین کرگدن توسط صدای ضربههای پای کسانی که در پشت صحنه هستند ساخته میشود و هر لحظه ، بلند و بلندتر میشود. همه از جای خود بلند شده و متعجب به بیرون و عبور کرگدن خیره میشوند: «واقعا کرگدنه ... این دیگه از کجا پیداش شد... خیلی عجیبه...» صحنه دوباره قطع میشود. یکبار دیگر کارگردان چگونگی صحنه و حفظ ریتم را یادآوری میکند. این بار ترجیح میدهد بازیگر «کرگدن» جای «منطقدان» بایستد تا خودش صحنه را از بیرون بررسی کند.
بازگشت ِ بازیگر سرشناس
مهدی هاشمی که پس از سالها دوری از صحنه تئاتر با این نمایش در نقش «برانژه» بر صحنه ظاهر میشود، درباره آن چنین میگوید: «این نمایش درباره کشیده شدن جمع به راه خشونتبار و اعمال دستهجمعی خشونت آمیز در یک زندگی بسیار پیروزمندانه و هیجانانگیز است که در نهایت به فاجعه ختم میشود. مثل دوران نازیسم، مثل استالینیسم و همه ایسمهایی که در زمان خودشان به نظر میرسید جهان را به سمت پیروزی میبرند. اما در انتها به فاجعه و نابودی رسیدند و همچنین درباره مقاومتفرد در برابر هجوم جمعی حیوانی است که دور از خصلتهای عاطفی، ظریف و متمدنانه یک انسان بافرهنگ است.» وی همچنین درباره سالهای دوری از صحنه و بازگشت دوبارهاش به تئاتر می گوید: «با اینکه پیشنهاد چند کار تصویری خوب داشتم، دعوت کارگردان خوب تئاتر آقای آئیش که بسیار دوستش دارم را قبول کردم که چند ماهی در فضای کار تئاتر باشم؛ فضایی که 10 سال پیش از انقلاب در آن بودم و زندگی لذت بخش شبانهروزی با گروه تئاتر «پیاده» داشتم. بعد از انقلاب هم چند بار فرصت آن پیش آمد که با استاد بهرام بیضایی کار کنم و در نمایش «پیروزی در شیکاگو» به کارگردانی داوود رشیدی نیز بازی کنم. یک سال هم با دانشجوهای رشته نمایش دانشگاه آزاد نمایشی را به صورت بداهه سازی کار کردیم و به صحنه بردیم. گاه این فرصتها که پیش میآید یکباره همه خاطرههای خوب دوره دانشجویی جلوی چشمم میآید و مشتاقانه به طرفش کشیده میشوم.» وی همچنین افزود: «گروهی که الان با آنها همکاری می کنم، همه با شیفتگی و اشتیاق کار میکنند و نمایشنامه کرگدن نیز اثر منحصر به فرد دنیای نمایشنامهنویسی است. امیدوارم همه چیز خوب پیش رود.»
مردی که کرگدن میشود
دیگر بازیگر نمایش «کرگدن» احمد ساعتچیان است که نقش «ژان» را بر عهده دارد. وی که حدود هفت سال پیش در همین نمایش به کارگردانی وحید رهبانی در نقش «دْدار» روی صحنه رفته بود ، درباره نقش خود میگوید: «نمایشنامه کرگدن، نمایشنامه شناخته شده ای است. بهخصوص برای من که یکبار دیگر هم ـ البته در نقشی دیگر ـ در آن بازی کردم. ژان از نقشهای سخت این نمایشنامه است. شخصیتی است که روی صحنه به کرگدن تبدیل میشود که شیوه آن هم جذاب خواهد بود و هم میتواند برای بازیگران درس بازیگری باشد و همینطور فرآیندی است که در این اجرا با توجه به نگاه متفاوت فرهاد آئیش جذاب خواهد بود.» احمد ساعتچیان معتقد است با توجه به نگاه متفاوت آئیش و همچنین شناخته شده بودن نمایش، خود او نیز به نقش از منظر دیگری نگاه میکند و به جای گزیدن شخصیتی بیرونی که قصد درس دادن به برانژه را دارد، به سمت کاراکتری پیش میرود که با برانژه دوستی قدیمی و صمیمانه دارد. وی تاکید میکند در کنار نگاه فرهاد آئیش و همینطور اوژن یونسکو به این نقش، برخورد خود او با نقش به عنوان بازیگر این کاراکتر ، در چگونگی شکلگیری آن تاثیر دارد. او همچنین تاکید کرد که تبدیل شدن این نقش به کرگدن طوری خواهد بود که جنبههای دراماتیک آن نمود پیدا کند.
سینما و تئاتر
آتنه فقیهنصیری دیگر بازیگر این نمایش است که در نقش «دیزی» ظاهر میشود. این نخستین حضور وی بر صحنه تئاتر خواهد بود و در اینباره میگوید: «دلیل حضورم پیشنهاد از طرف آقای آئیش که فردی شناخته شده در عرصه تئاتر هستند، بود. گروه ایشان گروهی ترغیبکننده برای تئاتر هستند و کار با آنها برای من نوعی یادگیری دوباره به حساب میآید. مقوله صحنه و نمایش با تصویر و قرار گرفتن مقابل دوربین تفاوت دارد. به عنوان کسی که چندین سال است بازی میکنم، این بهترین موقعیت برای جواب دادن به وسوسه روی صحنه بودن است.» وی در ادامه به تفاوتهای موجود میان تصویر و نمایش نظیر تقطیع، دکوپاژ، پلانبندی، حفظ راکورد بازی و... که در نمایش وجود ندارند اشاره میکند و میگوید: «به جای آن نمایش نیازمند تمرکز کامل برای اجرای یک متن از اول تا آخر و هماهنگی با بقیه گروه در یک کار است. به ویژه در کار آقای آئیش که ریتم خاصی را هم طلب میکند این نکته بسیار مهم است. آقای آئیش به دلیل آنکه خودشان کار تصویر داشتهاند به خوبی میدانند بازیگری را که تا به حال کار صحنه نداشته چگونه وارد فضای نمایش و هدایت برای رسیدن به نقش کنند.» زمان استراحت گروه دیگر به پایان رسیده است. در این بین محمد فرشتهنژاد نیز به گروه میپیوندد و تمرین همچنان ادامه پیدا میکند. باید دید این بار فرهاد آئیش و ستارگان گروهاش چگونه کرگردن ها را به سالن اصلی تئاتر شهر می آورند.
فصل مشترک من و یونسکو
فرهاد آئیش : انتخاب این نمایش طی صحبتهای طولانی با مدیران تئاترشهر و مسوولان و تامل روی کارهای مختلف از چخوف ، شکسپیر و... شروع شد و در آخر ما هم به این نتیجه رسیدیم که کرگدن انتخاب خوبی است. اما کرگدن که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شده، خصوصیاتی دارد که بیشتر به آن دوره زمانی و مکانی مربوط میشود و خواه ناخواه فضایی برای من باز بود که بتوانم آن را آداپته و اقتباس کنم تا بتواند برای زمان ما یعنی پنجاه و چند سال بعد از کار و مکان ما یعنی ایران جوابگو باشد. اما این، چالش بسیار سختی بود. چون من باید مانند یک بندباز روی یک بند راه میرفتم. از طرفی میخواستم به یونسکو کاملا وفادار بمانم. از طرف دیگر میخواستم امضا و اثر انگشت خودم روی آن باشد. باید فصل مشترک بین خودم و یونسکو را پیدا میکردم. باید بگویم از نظر سلیقه کاملا به یونسکو نزدیکم. هم خودم در گذشته متوجه این شدم و هم نزدیکانم. قبلا هم یکی دیگر از کارهای یونسکو یعنی «آوازخوان طاس» را اقتباس کرده بودم که در آن بیشتر از نظر مفهومی به اثر مبدا وفادار ماندم. اما شخصیتها را به ایران آورده بودم و ایرانی شده بودند. اینجا تشخیص دادم که از فضای کرگدن یونسکو خارج نشوم. به همین دلیل در فضای اروپا ماندم. شاید تا حدی بتوان گفت ناکجاآبادی در اروپا . فقط تعدادی کاراکتر به نمایشنامه اضافه کردم و به خصوص صحنه 4 کار را که میتوانست برای زمان ما خستهکننده و تکراری باشد، تغییر اساسی دادم و تعدادی از کاراکترهای اول نمایش را در این صحنه آوردم. امیدوارم که روح اوژن یونسکو در قبر نلرزد. اما لااقل خودم راضی هستم. خوشبختانه و خوشبختانه و خوشبختانه بچههای گروه هم راضی هستند و حدس میزنم که اگر روی برنامه پیش برویم و جلو یا عقب نیفتیم مخاطبین ما هم دوست خواهند داشت. اما معتقدم که این به هر حال کرگدن اوژن یونسکو نیست. شاید باید گفت کرگدن یونسکوی فرهاد آئیش. کمی بیشتر که فکر میکنم میبینم نه، روح اوژن یونسکو در قبر نمیلرزد، شاید خوشش هم بیاید.»