«تعبیر خواب» مرز میان سینما و تلویزیون
ایمان شرافتی
روز جمعه سوم آذر مصادف با شب نهم محرم، تله فیلم «تعبیر خواب» به کارگردانی رضا دادویی از شبکه یک پخش شد که از جهات بسیاری حایز اهمیت به شمار میرود. بر خلاف عرف رایج انبوهی از فیلمهای تلویزیونی یا تله فیلمها که معمولاً برخلاف فیلمهای سینمایی یا سریالها در سکوت خبری ساخته میشوند و در سکوت کامل هم پخش میشوند، تله فیلم مورد نظر از مدتها قبل با تأخیر در پخش خود، بحثبرانگیز و خبرساز شد. حضور بازیگر گزیدهکاری چون شهاب حسینی و تدوینگر کارکشتهای چون نازنین مفخم در کنار سایر عوامل حرفهای نشان از اثری متفاوت داشت. گویا قرار بوده این فیلم که محصول شبکه اول سیما و موسسه ناجی هنر است، به مناسبت هفته ناجا تولید شده و در همین هفته هم روی آنتن برود. اما عدم پخش آن در زمان مقرر، علیرغم اعلام در کنداکتور پخش شبکه و اعلام رسمی وبسایت موسسه ناجی هنر، باعث شد تا حرف و حدیثهای زیادی پیرامون این فیلم شکل بگیرد. با اینکه مسئولان شبکه و موسسه ناجی هنر از پخش آن در اسرع وقت خبر دادند، اما تأخیر چند ماهه باعث شد تا عدهای تحریم بازیگران فیلم «جدایی نادر از سیمین» را دلیل توقیف این فیلم اعلام کردند و گروهی موضوع بحثبرانگیز آن را دلیل عدم پخش آن دانستند.بالاخره با بالا گرفتن اخبار پیرامون تولید و پخش این فیلم، آنونس آن از شبکه پخش شد و در روز جمعه بعداز ظهر روی آنتن رفت. از همان ابتدا و با شروع تیتراژ فیلم که با آیه ای از قرآن و به نقل از شیطان و روی پلانهایی از زیر آب آغاز میشد، میشد تفاوتهای زیادی را با تله فیلمهای مرسوم تلویزیون حدس زد. چرا که معمولاً عرف این سالها بوده که فیلمهای تلویزیونی را آثاری بسیار سادهانگارانه و کم هزینه و بیدردسر برای یکبار پخش ببینیم. اما تلاش سازندگان برای گرفتن پلانهای زیر آب نوید اثری متفاوت در این حوزه را میداد.سرگرد جوانی که نقش آن را شهاب حسینی بازی میکند، با بیماری صعبالعلاج دخترش که روزهای آخر عمر خود را سپری میکند مواجه است و در جریان همان تیراندازی اول تیر خورده و بقیه داستان در ذهن او شکل می گیرد.با مروری بر قصه فیلم بخوبی در مییابیم که با فیلمنامهای متفاوت مواجهیم. فیلمنامهای که تلاش ندارد پلیس را مرد آهنین قلمداد کرده و او را شکستناپذیر معرفی کند. بلکه انسانی قابل باور است که میتوان نمونهی او را در گوشه و کنار این شهر دید. از نکات خوب دیگر در شخصیتپردازی پلیس قهرمان فیلم، حرکت او در مسیر قهرمان و ضد قهرمان است که دستکم در سینمای پلیسی ما سابقه نداشته است.
رضا دادویی کارگردان این فیلم با همین تجربهاش نشان داد که پخته و کاربلد است و کار خود را بسیار بهتر از کسانی که در این سالها فیلم پلیسی ساختهاند میشناسد. کافی است که کارگردانی این فیلم را با محصولات پلیسی اخیر تلویزیون مثل سریال «دیوار» یا «سقوط آزاد» مقایسه کرد. اگرچه در این فیلم نیز از تکنیک دوربین روی دست استفاده شده، اما پلانهای درست و منسجم کارگردان باعث شده است تا بازی خوب بازیگران بخوبی دیده شود. پلانهای long Take داخل کلانتری و بیمارستان نماهایی بسیار جسورانهاند که این روزها حتی در سینمای ما نیز کمتر شاهد آن هستیم. کار تصویربرداری این اثر نیز قابل توجه است. اشکان اشکانی که نام او را با آثار شاخص فیلم کوتاه و جایزههای زیادی که برده است، به خاطر دارم توانسته خواستههای کارگردان اثرش را بخوبی اجرایی کند. حرکتهای نرم و یکدست و رنگ و نور بسیار خوب و متفاوت این کار علیرغم وجود بعضی اشکالات جزیی توانسته بود فضای فیلم را به سینمای نوآر نزدیک کند و شاید به جرأت بتوان گفت که این فیلم از معدود تجربههای سینمای ما در این ژانر است.
در این فیلم، بازی بازیگران از نقاط شاخص و شایان توجه است که قطعاً خبر از آگاهی و هوشمندی کارگردان اثر در بازی گرفتن از بازیگرانش دارد. چرا که در این فیلم تقریباً همه بازیگران فیلم از شهاب حسینی گرفته تا بازیگران کتر شناخته شده بازی قابل قبولی ارائه دادهاند. نکته جالب در کار بازیگری این فیلم آن بود که سطح بازیها با هم هماهنگ شده بود. شهاب حسینی بازیگر بسیار با تجربهای است و غیر از ارائه یک بازی خوب انتظار دیگری از او نمیرود. اما در کنار او بازی حمید ابراهیمی واقعاً ستودنی است. بازیگر نقش زن شهاب حسینی (الهه حسینی) است نیز در اندک پلانهای حضورش در ابتدای فیلم خوب است. تدوین یک دست و منسجم فیلم با صداگذاری مناسب و دقیق باعث شده بود به هیچ وجه گذشت زمان احساس نگردد. موسیقی متفاوت فیلم نیز از ویژگیهای قابل توجه این فیلم است که به غیر عادی بودن فضای آن کمک زیادی میکند. اگرچه میزان حضور موسیقی بسیار زیادتر از حد لازم به نظر میرسد و گاهی باعث اذیت شدن مخاطب میشد. به هر حال چه ما این فیلم را دوست داشته باشیم و با فیلمنامه آن ارتباط برقرار کرده باشیم یا نه، نمیتوان بر ارزشهای موجود بر آن صحه نگذاشت. این فیلم تلاش کرده بود که با جدی گرفتن فرمت تله فیلم و نگاه سینمایی به آن، اثری در خور و شأن مخاطب ارائه کند. لذا دلایل تأخیر در پخش آن هرچه بود، نمایش آن نشان داد که با وجود هزینههای کم و امکانات محدود میتوان اثری استاندارد و واجد ارزش ساخت. به هر حال این فیلم نشان از ظهور کارگردانی خلاق و کاربلد دارد که در سایه اعتماد مدیران شبکه و البته نیروی انتظامی و موسسه ناجی توانسته است هنر خود را به عرصه برساند.
شهید بابایی جاودانهتر شد
جام جم آنلاین: سریال «شوق پرواز» جمعه شب با شهادت عباس بابایی، فرمانده نیروی هوایی در یکی از مقاطع جنگ تحمیلی به پایان رسید.
دیدن تصاویری که شهادت یکی از مردان بزرگ ایرانزمین را نشان میداد، برای هر بینندهای تلخ و ناگوار بود. اما در کنار این تلخی، غروری همراه با افتخار دل بینندگان این سریال را میلرزاند.
آنها در 24 هفته، زندگی مردی را تماشا کردند که افتخارآفرین بود، اما فروتنیاش او را همواره در کنار مردم نگه داشت.
سریال شوق پرواز زندگی بزرگمردی را به تصویر کشید که با ایمان از مرزهای کشورمان دفاع کرد و با هوش بالایی که داشت، عملیات هوایی را چنان طراحی میکرد که دشمن را همواره غافلگیر میکرد.
سریال شوق پرواز در یکی از بهترین مقاطع تاریخ معاصر در شبکه یک سیما تولید و پخش شد. اکنون 24 سال از اتمام جنگ میگذرد.
نسلی که جنگ را ندیده و فقط تعاریف و تصاویر مختلفی از آن را دیده و روایتهای گوناگونی از آن شنیده باید با مردان واقعی سالهای دفاع مقدس آشنا شود و سریالهایی مانند شوق پرواز این امکان را برای این نسل فراهم میکند.
هر چند برای نسلی که جنگ را دیده یا در دوران دفاع مقدس چشم به دنیا گشوده هم آثاری مانند شوق پرواز میتواند، دیدنی، خاطرهانگیز و عبرتآموز باشد.
سریال شوق پرواز، سریال خوبی بود که به شهید بابایی و خانواده این شهید بزرگوار ادای دین کرد. ویژگیهای این سریال را از چند منظر میتوان بررسی کرد که مهمترین آنها کارگردانی شوق پرواز است.
این سریال را یدالله صمدی مقابل دوربین برد. صمدی یکی از بیحاشیهترین و با اخلاقترین کارگردانان سینمای ایران است.
او سالهاست در سینما فیلمهایی با موضوعات بومی، اجتماعی و خانوادگی میسازد و همیشه در آثارش به موضوع انسانیت و روابط انسانی توجه داشته است.
صمدی با نگاه سالمی که به پیرامونش دارد، بهترین گزینه برای کارگردانی اثری بود که در آن زندگی یکی از شریفترین انسانها روایت شده است.
شهید بابایی به استناد تاریخ و صحبتهایی که اطرافیانش درباره او گفتهاند، مردی با ایمان، با گذشت، مهربان، خانواده دوست و مردمدار بوده است.
همه این ویژگیها در سریال شوق پرواز دیده شد. این خصوصیات شاید بزرگنمایی شد که خاصیت آثار دراماتیک است، اما تبدیل به شعار نشد.
به همین دلیل سریال شوق پرواز در عینحال که واقعیات زندگی شهید بابایی را روایت کرد، اما شعار نداد و به قول صمدی؛ «از عباس بابایی، شهید مادرزاد نساخت بلکه از او انسانی ساخت که در راه دفاع از دین و کشور به شهادت رسید»
یدالله صمدی، شخصیتی آرام و انعطافپذیر دارد. همین خصوصیات باعث شد تا سریال شهید بابایی هم به جای اینکه شخصیتهای پرتنش داشته باشد، با بازی شخصیتهایی آرام زندگی آدمهای واقعی را روایت کند.
انتخاب بازیگران خلاق و با اخلاق
صمدی برای انتخاب بازیگران سریال شوق پرواز با خانواده شهید بابایی مشورت کرد. حاصل این مشورت و اعتماد، انتخاب گروهی از بازیگران سینما و تلویزیون برای بازی در سریال شوق پرواز بود.
بهترین گزینه برای بازی در نقش شهید بابایی، شهاب حسینی بود. بازیگری خلاق، با استعداد، فروتن و مهمتر از همه بیحاشیه و مرد خانواده.
همه این خصوصیات باعث شد تا خانواده شهید بابایی، شهاب حسینی را برای بازی در نقش شهید بابایی انتخاب کنند البته ظاهر حسینی هم شباهتهایی به شهید بابایی دارد که در این انتخاب موثر بود.
حسینی هم مانند یک امانتدار، نقش شهید بابایی را به زیبایی اجرا و از همه تجربیاتش برای باورپذیر کردن این نقش استفاده کرد.
شهاب حسینی همواره در گفتوگوهایش بازی در نقش شهید بابایی را جزو افتخارات زندگی خود ذکر کرده و از این که خانواده این شهید به او اعتماد کردهاند، ابراز خرسندی کرده است.
الهام حمیدی، بازیگر نقش جوانیهای همسر شهید بابایی (ملیحه حکمت)، یکی دیگر از انتخابهای خوب صمدی برای سریال شوق پرواز بود.
حمیدی چهرهای معصوم دارد. او تاکنون فقط در نقشهای مثبت بازی کرده و در پرونده کاری او نمیتوان نقشی را پیدا کرد که از او چهرهای منفی ارائه داده باشد.
حمیدی بازیگری درونگراست که میتواند نقش آدمهای صبور را خوب اجرا کند. خانم حکمت سراسر زندگی مشترک خود با شهید بابایی را با صبوری وصفنشدنی سپری کرده است.
او صبور بوده تا همسرش بتواند با خیال راحت و بدون دغدغههای روزمره به کارش که پروازهای بزرگ بوده، فکر کند.
همسر شهید بابایی آرام و مهربان بوده، برای همین همسرش میدانسته که فرزندانش در کمال امنیت عاطفی بزرگ خواهند شد. همه این ویژگیها را الهام حمیدی با بازی حساب شده خود به نمایش گذاشته است.
حمیدی به هنگام پخش این سریال گفته بود: خوشحالم که پس از اتمام سریال «شوق پرواز» در هر هفته دختر شهید بابایی به من پیامک میدهد و از بازی من تشکر میکند برای من همین کافی است که توانستم نقشی بازی کنم که مورد رضایت خانواده شهید بابایی قرار گیرد.
افسانه بایگان، ستاره اسکندری، حسن جوهرچی، کوروش تهامی، فرهاد قائمیان، شهرام حقیقتدوست و... دیگر بازیگرانی بودند که نقشهای اصلی سریال شوقپرواز را بازی کردند.
بازیگرانی که همه تلاش کردند، تصویری نزدیک به واقعیت از زندگی مردی بزرگ را ارائه دهند که عمری فروتنانه در کنار مردم زندگی کرد و عاقبت جانش را برای دفاع از مردم تقدیم خداوند کرد.
به نظر میرسد با موفقیت پخش این سریال، آثار نمایشی دیگری هم با موضوع زندگی شهید بابایی در دستور ساخت قرار گیرد.
آنچه مهم است سرمایهگذاری درباره جنبههای فنی و تکنیکی این آثار است تا این بخش از کار نیز مانند صحنههای عاطفی با دقت و جذابیت تولید و ارائه شود.
امین تارخ دیشب در مراسم اولین شب تهیه کنندگان سینمای ایران متنی را در مورد بازی بازیگران فیلم های جشنواره 29 فجر خواند که بخشی از ان که مربوط به فیلم جدایی نادر از سیمین می شود را در زیر بخوانید :
لیلا حاتمی
بیرحمی است چنانچه نگوییم لیلا حاتمی به نسل خود حساسیت آموخت و مسئولیت، هنرمندی که زندگی را از طریق نمایش به زیبایی ارایه کرد، او وارث عشقی است که پدر به سینمای ایران بخشید. زنده باد، یاد آن زنده یاد که یادگاری از خود به جای گذاشت که تا جان در بدن داریم قدر او میدانیم. او که پیچیدگی شخصیت را با ظرافیتی هنرمندانه و عشقی فراوان به دل و جان تماشاگر نشاند، در سعادت آباد خوش درخشید اما در جدایی نادر از سیمین بسیار حساستر پر وسواستر و عاشقتر مینمود، عشق به بازیگری تا آنجا که بغض او بغض بیننده را بواقع میتراکند. یک بازی سراسر زندگی و نمایش، که کار بازیگر اینست.
لیلا را گفتیم
اما شهاب. شهاب حسینی، او چون شهاب آمد و میرفت که شهاب گونه نیز برود اما الحق از سر هوشی سرشار و دلی پاک نه فقط شانس، چرخشی کرد تا ستاره باشد و ستاره بماند و با ظرافتی خلاقانه درکی عمیق و شناختی صحیح از شخصیت، ماندگاری خویش، تضمین کند.
پیمان معادی، ظاهرا میل به کارگردانی دارد اما یادگاری خوش از خود بجای گذاشت، باور پذیر، خلاق، با صدا و بیانی در خور هنرپیشهای حرفهای.
ساره بیات چنان مینمود که تصمیم گرفته شخصیت را به باور بنشاند، هر گاه خواست باور کردیم و هر گاه تصمیم گرفت دروغگو یافتمیش و آنگاه که باید، اشکمان را در آورد و هر گاه خواست صادق دیدمش و به ما آموخت که هر آدمی، راستگوی صرف نیست شاید که گاه، به مصلحت دروغ بگوید و گاه به مصلحت، راست، پیچیدگی دارد در عین سادگی و این همه به زیبایی تمام در بازی او نمایان بود.
سارینا فرهادی،با سن و سالی اندک کوهی از احساس و درک و شعور را نمایش داد.
و یا سهی بانو ذوالقدر که نقشی کمرنگ داشت اما باور پذیر مینمود و متمرکز.
سینمای ایران در دهه 70 به واسطه سیاست های خاص بنیاد سینمایی فارابی به سمت و سوی سینمای روشنفکرانه بر پایه مخاطب خاص رفت که به دلیل فقدان پشتوانه قوی، رخوت و ایستایی را تجربه کرد.
سینمای روشنفکرانه که در همان دوران متوقف شده بود، در سال های اخیر بار دیگر زنده شده و به شکل های دیگر خود را مطرح ساخته است.اما در میان این آثار کارهای اصیل و قابل دفاعی هم وحود داشته که در فرم و محتوا خبری از جعلی بودنشان نیست. برف روی شیروانی داغ ساخته هادی کریمی یکی از این فیلم هاست که نمایش آن در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر با واکنش های متفاوتی روبه رو شد.
وی در این اثر که پیشتر در فیلم 'رخساره' ساخته زنده یاد امیر قویدل دوره ای از زندگی شاعری تاثیرگذار و مهم را روایت کرده، این بار داستان خود را کامل کرده و از زاویه ای دیگر به مرگ او نگاه کرده است. کریمی در این فیلم قهرمانش را شاعری منزوی قرار داده که تلخی های بسیاری در زندگی اش دیده و به موجودی عبوس و تلخ تبدیل شده است. شروع قصه با مرگ استاد و ورود شخصیت های مختلف به آن، نوع خاصی از شخصیت پردازی مبتنی بر اطلاعات قطره چکانی را طلب می کند که در این زمینه کریمی خوب عمل کرده و تماشاگر را تا پایان با قصه همراه می سازد.
شخصیت ماهان به عنوان نزدیک ترین شخص به استاد در روزهای پایانی عمرش،پرداخت متقاعد کننده ای داشته و پس زمیه مناسبی برایش طراحی شده است. شغلی هم که برایش در نظر گرفته شده -رانندگی آژانس-برای آشنایی اش با استاد مناسب به نظر رسیده و از دیدارهای تصادفی مخصوص فیلم های ایرانی قابل قبول تر به چشم می آید.اما همین شخصیت نیز به تنهایی توانایی به دوش کشیدن بار دراماتیک فیلم را نداشته و دیگر شخصیت ها نیز برای یاری رساندن به وی چندان موفق نیستند.
کریمی برای نشان دادن برخی روشنفکرهای قلابی که از روشنفکری تنها استفاده وسیع از لغات فرنگی و وابستگی به سیگار را یاد گرفته اند،شخصیت فوق العاده ای مثل:سپیده و تا حدودی کامیار را وارد داستان کرده و به شناخت بیشتر تماشاگر از دنیای فیلمش کمک کرده است.
ورود سپیده به داستان و به دنبالش بحث های خاله زنکی که به راه می اندازد،ریتم مناسبی به فیلم بخشیده و رخوت ابتدایی آن را جبران می کند.این روشنفکر جعلی به قدری خوب از کار درآمده که دیگران را تحت الشعاع قرار داده و مکمل فوق العاده ای برای بهمن است. کامیار نیز نماینده روشنفکران سرگردان میان سنت و مدرنیته است که ریشه های سنتی کمرنگش مانع سقوط کامل او شده است. علاقه او به پریچهر نیز خود ریشه در این سنت ها داشته که کامیار را تکمیل می کند.
اما جذاب ترین شخصیت داستان به بهمن -برادرزاده استاد- تعلق دارد که خلق و خوی لمپنی اش در تضاد کامل با فضای داستان قرار داشته و بیشتر شبیه قهرمان های آثار جان اشتین بک است تا بساز و بفروشی اینجایی!.با این حال شخصیت یاد شده در جاهایی که فیلم کاملا از رمق افتاده ، آن را روی روال انداخته و به جلو رانده است. کریمی به عنوان کارگردان فیلم برف روی شیروانی داغ ، فضایی تیره و تاریک را برای روایت قصه اش برگزیده که به شدت با فضای داستان همخوانی داشته و تحمیلی و باسمه ای به نظر نمی رسد. در واقع وی از نمونه های درخشان غیر ایرانی الگوبرداری درستی کرده و میزانسن هایش - چینش - را بر مبنای آن شکل داده است.با این حال این فضای بسته تماشاگر را چندان اذیت نکرده که در این رابطه نوع دکوپاژ و حرکت دوربین بسیار نقش داشته است. فیلم هایی از جنس برف روی شیروانی داغ به واسطه حضور شخصیت های معدود، بسیار به بازیگر متکی بوده و نقش برجسته ای را به این عنصر بخشیده است.در این فیلم نیز گروه بازیگران بسیار خوب عمل کرده و شاهد بازی های درخشانی از آنان به ویژه شهاب حسینی و آنا نعمتی هستیم. حسینی که این روزها نقش های درخشانی را ایفا کرده،شخصیت بهمن را به گونه ای باورپذیر متکی بر جلوه های بیرونی و تا حدودی نمایشی خلق کرده است.نعمتی نیز برای نقش سپیده بهترین انتخاب بوده و بازی به عمد غلو شده وی در ارایه هرچه بهتر این نقش بسیار موثر بوده است. برف روی شیروانی داغ به عنوان فیلمی متعلق به حوزه سینمای خاص،فیلم آبرومندی با نقاط قوت بسیار است که در صورت تداوم می تواند رابطه نه چندان دوستانه سینما و ادبیات در ایران را به رابطه ای دلنشین و مهربانانه تر تبدیل کند. برف روی شیروانی داغ،سومین تجربه کریمی در مقام کارگردانی است. این فیلم با مضمونی اجتماعی روایتگر چند دانشجو است که پرده از راز مرگ استاد شاعر خود برمی دارند. شهاب حسینی، کوروش تهامی، آناهیتا نعمتی و خاطره اسدی در فیلم برف روی شیروانی داغ، ایفای نقش کردند.