شهاب حسینی: خواستم دینم را ادا کنم
درباره شهاب حسینی احتمالا همه چیز را میدانید بویژه در این مدت که گفتوگوهای زیادی از او در مطبوعات به چاپ رسیده است.
این سوپر استار برخلاف چهرهای که در فیلمش دیدیم؛ بسیار مودب، دوست داشتنی و خوشاخلاق است. شهاب حسینی درباره چگونگی حضورش در این اثر و ایفای نقش شهید عباس بابایی میگوید: «از تابستان سال 87 مذاکرات برای حضور در این کار شروع شد. روی قصه دقیقتر شده و از نزدیک با زندگی شهید بابایی آشنا شدم، فرازهای خوبی در آن پیدا کردم و احساس کردم دلم میخواهد به نوعی در کنار شرایط حرفهای کار دین خودم را نسبت به ارزشهایی که بنا به هر دلیلی رنگ فراموشی به خود گرفته، ادا کنم و در این راه کتابهایی در رابطه با این شهید بزرگوار خواندم و دیداری با خانوادهشان داشتم و همه این مسائل مرا ترغیب کرد تا در این نقش بازی کنم. البته حضور آقای صمدی و پیشینه خوبی که از کارهای ایشان در ذهن داشتم برای حضورم در این کار بسیار موثر بود».
شهاب حسینی که روی لباسش، نام «عباس بابایی» به چشم میخورد درباره احساسش از پوشیدن این لباس توضیح میدهد: «وقتی در پایگاه شکاری اصفهان بودیم، فرمانده محترم پایگاه مراسمی را ترتیب دادند که با مردم دیداری داشته باشیم، من همانجا گفتم خانوادههایی که کسانی را دارند که این لباس را به تن دارند باید افتخار کنند، چون این لباس، لباس ایثار و از خود گذشتگی است؛ این لباس، لباسی است که به تن کردن آن نوعی ریسک است، چون هر پروازی میتواند یک فرود موفق نداشته باشد».
سعی کردم با مردم صادق باشیم
حسینی ادامه میدهد: «همه ما در این کار سعی کردیم شخصیتپردازی به نحوی صورت بگیرد که ملموس و قابل باور باشد و این کار را صادقانه انجام دادیم و فکر میکنم مردم به کاری که صادقانه ارائه شود، علاقه نشان میدهند، چون بسیار باهوشند و از آنجایی که امروز، دسترسی به تمام آثار نمایشی بسیار آسان است، مخاطب کارها را با هم مقایسه میکند، بنابراین باید از عنصر آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند بهرهمند باشد.»
انتخاب من بهخاطر شباهتم با شهید بابایی بود
شهاب حسینی در جواب این سؤال که آیا حضور شهاب حسینی به پربیننده شدن این کار کمک میکند، میگوید: «تا به الان به این قضیه فکر نکردهام ولی اعتقاد دارم که هر بازیگری مسؤولیت مستقیم با کاری که صورت میگیرد، دارد و بازیگر باید با توانایی کامل کار کند چون ما دور هم جمع شدهایم که قصهای را براساس زندگی شهید بابایی روایت کنیم نه اینکه خودمان را مطرح کنیم که به طور مثال معروفتر شویم و ... اما انتخاب من برای این پروژه علاوه بر مسائلی که مربوط به کارگردان است فکر میکنم براساس شباهتی بود که به شهید بابایی دارم بویژه از ناحیه چشم و ابرو و فکر میکنم اگر کسی پیدا میشد که شباهت بیشتری به این شهید داشت، آن فرد انتخاب میشد». حسینی درباره همکاری و تجربه خوبش در این کار با صمدی اضافه میکند: «من از آقای صمدی، صبر، خوب شنیدن و آزادی اندیشه را یاد میگیرم و اگر در اینجا یکطرفه جلو میرفتیم، ممکن بود کار از برخی جهات ضربه بخورد و از آنجایی که آرامش و روحیه گروه بستگی مستقیم به روحیه کارگردان دارد ما در اینجا با آرامش و مهربانی آقای صمدی، با یکدیگر مهربان هستیم». شهاب حسینی، بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون در پایان احساسش را نسبت به شهید بابایی با جملهای از خود شهید ابراز میکند: «برادر! جنگ احساس مسؤولیت است، نه شلیک گلوله، این جمله را در جایی خواندم و از آقای صمدی تقاضا کردم این جمله را در جایی به کار ببرد و به نظر من این جمله نمایانگر تفکرات شهید عباس بابایی است».
برای ادامه گزارش فرصت کوتاه است چون عوامل در حال استراحت هستند و زمان زیادی طول میکشد تا سکانس بعدی را ضبط کنند. پایگاه هوایی مهرآباد را ترک و به این فکر میکنم که شاید بتوان با این گزارش گوشهای از زحمات هنرمندانی که سعی دارند دین خود را به ارزشهایی که در حال فراموش شدن است ادا کنند را نشان داد.
برای خواندن گزارش کامل از پشت صحنه سریال شوق پرواز به ادامه مطلب مراجعه کنید
گزارش «وطن امروز» از پشت صحنه سریال «شوق پرواز»درباره زندگی شهید بابایی
شهاب حسینی: خواستم دینم را ادا کنم
پرداختن به موضوعاتی که روایتگر برههای از تاریخ باشد، همیشه جذاب است، چه برای خالق آن اثر و چه مخاطبان آن... .
یدالله صمدی کارگردانی است که بارها این کار را انجام داده و این بار هم روایتگر بخشی دیگر از تاریخ پرشکوه ایران است. وی مدتی است ساخت مجموعه تلویزیونی «شوق پرواز» را که برگرفته از زندگی شهید عباس بابایی است، آغاز کرده است. تصویربرداری این مجموعه از اوایل سال جاری در قزوین آغاز شد و هماکنون حدود 75 درصد از کار را در شهرهایی همچون؛ اصفهان، دزفول و تهران پشت سر گذاشته است که قرار است در 26 قسمت و احتمالا از شبکه اول سیما روی آنتن برود.
در این مجموعه عوامل دیگری همچون فرهاد توحیدی، مهدی محمدنژادیان و حسین ترابنژاد (نویسنده)، جواد نوروزبیگی (تهیهکننده)، جواد قلیزاده (مجری طرح)، مجید بابایی (مدیر تولید)، سعید کریمی (دستیار اول کارگردان)، اصغر نژاد ایمانی (طراح صحنه)، حسن پویا (مدیر تصویربرداری)، ژاله زکیزاده (طراح لباس)، آرش برومند (صدابردار)، سعید ملکان (طراح گریم)، علیرضا نسایی (برنامهریز)، ندا قائدی (منشی صحنه) و مسعود نوروزبیگی (مدیر تدارکات) حضور دارند. بازیگران متعددی در این مجموعه ایفای نقش میکنند که از بین آنها میتوان به شهاب حسینی (در نقش عباس بابایی)، اکبر عبدی، کوروش تهامی، شهرام حقیقتدوست، الهام حمیدی، عبدالرضا اکبری، فخرالدین صدیقشریف، حسن جوهرچی، مهرداد ضیایی، محسن افشانی، پورانداخت مهیمن، مینا جعفرزاده، عباس امیری، مهران رجبی و ... اشاره کرد.
سکانس نهچندان دلچسب...
مدتها بود تصمیم گرفته بودم به محل تصویربرداری مجموعه «شوق پرواز» بروم ولی به دلیل حضور گروه در شهرهای مختلف این اتفاق به تاخیر افتاد، تا اینکه در آخرین روزهای کاری پروژه، قبل از تعطیلات نوروزی، راهی پایگاه هوایی مهرآباد شدم؛ جایی که قرار است صحنههای مربوط به محل کار شهید بابایی به تصویر کشیده شود... . اما وقتی از در ورودی پایگاه با ماشین به محل اصلی تصویربرداری رسیدم، نقشههایم، نقش بر آب شد؛ چون سکانسی که میخواهند بگیرند قرار است در اتاقی کوچک ضبط شود و گروه مشغول آمادهسازی آن هستند. چشمانم را میگردانم تا چهرهای آشنا ببینم، تا اینکه یدالله صمدی، کارگردان موسپید سینمای ایران باتجربه 40ساله در سینما، وارد میشود و روی صندلی کارگردانی و پشت مانیتور مینشیند. صمدی آثار زیادی را در کارنامه خود به جای گذاشته است. نخستین تجربه کارگردانی صمدی در سال 63 و با فیلم «مردی که زیاد میدانست» بود که در سومین جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین کارگردانی را برای او به همراه داشت.
وی در سال بعد فیلم «اتوبوس» را که فیلمی فانتزی بود جلوی دوربین برد که در چهارمین دوره جشنواره فجر توانست جوایز بهترین بازیگر نقش اول مرد (هادی اسلامی) و تدوین را از آن خود کند.
صمدی همچنین در این بین فیلمهایی همچون «ایستگاه» و «ساوالان» را ساخت و بعد از آن فیلم سینمایی «آپارتمان شماره 13» را در سال 69 کارگردانی کرد که در نهمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین فیلمنامه و فیلم را به دست آورد. در سال 70 فیلم کمدی «دونفر و نصفی» و در سال 72 فیلم «دمرل» از دیگر کارهای او بودند که «دمرل» در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین صداگذاری و چهرهپردازی را از آن خود کرد. اما آخرین کار صمدی، فیلم سینمایی «شهرآشوب» است که مضمونی تاریخی دارد؛ روایت زندگی پرفراز و نشیب غیاثالدین جمشید کاشانی ریاضیدان و منجم مشهور ایرانی و معینالدین کاشانی یار و همکار دیرینه او.
قبل از اینکه بازیگران بیایند و کار شروع شود، از صمدی میخواهم صحبتی درباره جدیدترین اثر خود داشته باشد. صمدی درباره حضورش به عنوان کارگردان در سریال «شوق پرواز» میگوید: «درباره ژانر دفاع مقدس پیشنهاداتی به من شده بود ولی هیچگاه نپذیرفتم، تا اینکه این پیشنهاد داده شد. احساس کردم قصه زندگی شهید بابایی کاملا متفاوت است و از آنجایی که پیشتر کارهای رئال انجام داده بودم، در این کار هم از من دعوت شد تا این اثر را تا حدودی با این سلیقه بسازم و وقتی فیلمنامه را مطالعه کردم و با زندگی این شهید آشنا شدم و ملاقاتهایی با خانواده این بزرگوار داشتم، به این طرح بسیار علاقهمند شده و متوجه شدم نهتنها شهید بابایی خلبان مجربی بود، بلکه انسانی وارسته به شمار میآمد و همه این اتفاقات موجب شد این کار را با جان و دل بپذیرم». وی در ادامه میافزاید: «بعد از پذیرفتن طرح تحقیقاتم را شروع کردم و از خلبانهای همدوره ایشان، حتی کسانی که در آمریکا همدوره ایشان بودند و دوستان این شهید در اصفهان، دزفول و... درخواست ملاقات و گفتوگو کردم».
صمدی آنچنان با احساس درباره شهید بابایی صحبت میکند که مرا هم علاقهمند به زندگی این شهید میکند. وی در این رابطه میگوید: «این شهید شایستگیهای حرفهای زیادی داشت تا جایی که در سن پایین با درجه سروانی، فرمانده پایگاه هوایی اصفهان میشود و بلافاصله 2 درجه ترفیع میگیرد و بعد از آن فرماندهی کل نیروی هوایی به ایشان داده میشود که نمیپذیرند، به همین خاطر این سمت به شهید ستاری داده میشود و ایشان به عنوان معاون عملیاتی فرمانده انتخاب میشوند».
به غیر از این مسائل قصه شهادت این بزرگوار برایم بسیار جالب بود، شهید بابایی در روز عید قربان متولد شد و دوران نوجوانی به همراه پدرش در تعزیه و در روز عید قربان نقش اسماعیل را بازی میکرد و جالبتر اینکه ایشان در روز عید قربان شهید شدند، در حالی که در همان زمان به اصرار دوستان خود قرار بود به حج مشرف شوند ولی به دلیل عملیاتی مهم خانواده خود را فرستادند و قول دادند تا عید قربان خود را به آنها برسانند که در همان روز به شهادت رسیدند. صمدی که از صحبت درباره ویژگیهای اخلاقی شهید کاملا احساساتی شده بود درباره روند این کار توضیح میدهد: «تلاشمان را کردیم تا فرازهایی از زندگی این شهید را برگزینیم که هم برای مخاطب جذاب و هم به اندازه کافی برای نسل جوان تاثیرگذار باشد. البته این کار تاریخی بسیار سخت است، چون برههای از زمان را به تصویر میکشیم که بیشتر مردم شاهد آن بودهاند و آشنایی کامل با آن دوران دارند، به همین خاطر در چگونگی نوع پوشش افراد، شکل کوچهها، خیابانها، تابلوها و... باید بسیار دقیق عمل میکردیم. و البته دیگر مشکل کار این است که مخاطب میداند شخصیت اصلی، روزی به شهادت میرسد، یعنی به نوعی آخر قصه را میداند، پس چگونگی تعریف آن بسیار مهم است. صمدی درباره استفاده از بازیگر نامآشنایی مانند شهاب حسینی به عنوان نقش اول این اثر میگوید: «من به اصرار به این انتخاب دست زدم، برای اینکه این کار پیامهایی دارد که مخاطب باید پای تلویزیون بنشیند و شاید اگر از چهرههای گمنام استفاده میکردیم. این اتفاق رخ نمیداد. به غیر از این موضوع، شما اگر عکسهای شهید بابایی را ببینید بویژه عکسی که موهایی کوتاه و تهریش دارد و به امام خمینی (ره) دست میدهد از نیمرخ کاملا شبیه شهاب حسینی است که بسیار خوشحالم این اتفاق افتاد و شهاب حسینی وارد این پروژه شد. و اما بازیگران دیگر را به اتفاق سعید کریمی، دستیارم و همچنین تهیهکننده و سعید ملکان (طراح گریم) انتخاب کردیم که جا دارد از همه این عزیزان تشکر کنم. البته دختر و پسر این شهید و خلبانی که در آخرین پرواز همراه بابایی بودند، در این پروژه حضور دارند». صمدی در پایان اضافه میکند: «خوشبختانه برای ساخت این پروژه مشکل خاصی پیش رو نداشتیم ولی ما سکانسهایی مربوط به دوره آموزشی شهید بابایی در آمریکا داریم که به دلیل مشکلات مالی قول مساعدی برای آماده کردن یک سفر به ما ندادهاند تا این سکانسها را به تصویر بکشیم و دلم میخواهد آقای ضرغامی لطف کرده و در این زمینه ما را یاری کنند، چون صحنههای بسیار جذابی در این سکانسهاست که برای جوانان و نسل امروز بسیار تاثیرگذار است و اگر این اتفاق نیفتد، مجبوریم از این سکانسها بگذریم.»
قسمت 8- سکانس 266 – پلان 1
روز – داخلی – پایگاه هوایی مهرآباد
اتاق آماده تصویربرداری است، پس صمدی را به حال خود میگذارم و همان جا پشت مانیتور او مینشینم تا قسمتی از کار را از زاویه دید کارگردان ببینم.
شهاب حسینی و فرهاد قائمیان با لباس خلبانی وارد میشوند و به اتاق میروند.
دوربین شروع به حرکت از درهای بسته میکند و به پنجره میرسد تا این سکانس را از پنجره به تصویر بکشد.
فرهاد قائمیان پشت میز نشسته و مشخص است فرمانده عباس بابایی است و شهاب حسینی روبهروی میزمی ایستد.
فرهاد قائمیان (سرهنگ سلطانی):
بعد از کودتای پایگاه نوژه و با توجه به قطع رابطه ما با آمریکا، این مورد حفاظتی و ضد جاسوسی عنوان شده و مسؤولان حساسیت بیشتری روی این مساله دارند.
شهاب حسینی (عباس بابایی):
از طرف سعید خجستهفر هیچ نگرانی نیست، ما با هم بزرگ شدیم، من ضمانتش رو میکنم.
سرهنگ سلطانی:
من جای تو بودم این کار رو نمیکردم، فعلا با تمام انرژی روی طرح عملیاتی 140 فروند که پیش رو داریم متمرکز باش و به چیز دیگهای هم فکر نکن.
عباس بابایی:
بله.
عباس بابایی احترام نظامی میگذارد و از اتاق خارج میشود. این سکانس با یکی، دو برداشت مورد تایید کارگردان قرار میگیرد و همه مشغول استراحت میشوند تا محل کنفرانس و جلسه توجیهی خلبانها در طبقه بالا آماده شود.
به دنبال نمونه عینی شخصیت نگشتم
به حیاط میروم، فرهاد قائمیان در کنار ساختمان روی صندلی نشسته و روزنامه میخواند. وی در سال 72 با فیلم «دمرل» صمدی وارد عرصه بازیگری میشود و بعد از آن در فیلم «سارای» صمدی هم که براساس یک افسانه آذری ساخته شده بود ظاهر شد.
قائمیان در سالهای بعد در فیلمهای «قارچ سمی»، «شهر زیبا»، «هیوا»، «نسل سوخته»، «رنگ شب»، «سفر به فردا» و مجموعههای «وفا»، «شکرانه»، «بیصدا فریاد کن» و «فرزند صبح» حضور پیدا کرد. وی همچنین فیلم سینمایی «به رنگ ارغوان» حاتمیکیا را هماکنون روی پرده سینماها دارد.
فرهاد قائمیان بسیار کمحرف و به گفته بیشتر همکاران، کمی خجالتی است اما با پیشنهاد گفتوگوی ما موافقت میکند. قائمیان که پیشتر در 2 فیلم سینمایی با صمدی همکاری داشته است حضور در این پروژه را به خاطر یدالله صمدی و همچنین موضوع و شخصیت شهید بابایی میداند و میگوید: «این مجموعه قصهای را روایت میکند که بخشی از تاریخ ما است و اتفاقاتی در این برهه از تاریخ رخ داده که خیلیها درباره آن چیزی نمیدانند و این وظیفه ما است که این اتفاقات را به مردم نشان دهیم». قائمیان درباره شخصیتی که در این سریال دارد توضیح میدهد: «سرهنگ سلطانی فرمانده شهید بابایی است، البته برای رسیدن به این شخصیت به دنبال آن نگشتم. من براساس کدهایی که فیلمنامه به من داده بود و المانهایی که خودم در نظر داشتم این شخصیت و رابطهاش با شهید بابایی را ساختم و احساس میکنم خیلی جذاب شده است چون شخصیتپردازی در فیلمنامه بسیار خوب و قوی بود».
قائمیان ترجیح میدهد صحبت بیشتر درباره کار و شخصیت سرهنگ سلطانی را به بعد از پخش مجموعه موکول کنیم، به همین دلیل اصرار به گفتوگوی بیشتر را کنار گذاشته و به طرف شهاب حسینی میروم.
خواستم به ارزشها ادای دین کنم
درباره شهاب حسینی احتمالا همه چیز را میدانید بویژه در این مدت که گفتوگوهای زیادی از او در مطبوعات به چاپ رسیده است.
شهاب حسینی کارنامه پرباری دارد ولی از بین شاخصترین آثاری که در آن بازی داشته، میتوان به فیلمهای سینمایی «رخساره»، «واکنش پنجم»، «این زن حرف نمیزند»، «شمعی در باد»، «رستگاری در هشت و بیست دقیقه»، «قتل آنلاین»، «غیر منتظره»، «بچههای ابدی»، «ایستگاه بهشت»، «محیا»، «دلشکسته»، «سوپر استار» و «درباره الی» و مجموعههایی همچون «پس از باران»، «پلیس جوان»، «تبسرد»، «مدار صفر درجه» و «رقص پرواز» اشاره کرد. وی در سال 86 دیپلم افتخار بازیگر نقش اول مرد را برای فیلم «محیا» از آن خود کرد و در سال 87 برای فیلم «سوپر استار» برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و سال گذشته، برای بازی در فیلم تلویزیونی «تنهایی» در نخستین جشنواره فیلمهای تلویزیونی بهترین بازیگر مرد شناخته شد. وی همچنین فیلمهای سینمایی «پرسه در مه»، «آناهیتا» و «برف روی شیروانی داغ» را آماده نمایش دارد. اما این سوپر استار برخلاف چهرهای که در فیلمش دیدیم؛ بسیار مودب، دوست داشتنی و خوشاخلاق است. شهاب حسینی درباره چگونگی حضورش در این اثر و ایفای نقش شهید عباس بابایی میگوید: «از تابستان سال 87 مذاکرات برای حضور در این کار شروع شد. روی قصه دقیقتر شده و از نزدیک با زندگی شهید بابایی آشنا شدم، فرازهای خوبی در آن پیدا کردم و احساس کردم دلم میخواهد به نوعی در کنار شرایط حرفهای کار دین خودم را نسبت به ارزشهایی که بنا به هر دلیلی رنگ فراموشی به خود گرفته، ادا کنم و در این راه کتابهایی در رابطه با این شهید بزرگوار خواندم و دیداری با خانوادهشان داشتم و همه این مسائل مرا ترغیب کرد تا در این نقش بازی کنم. البته حضور آقای صمدی و پیشینه خوبی که از کارهای ایشان در ذهن داشتم برای حضورم در این کار بسیار موثر بود».
شهاب حسینی که روی لباسش، نام «عباس بابایی» به چشم میخورد درباره احساسش از پوشیدن این لباس توضیح میدهد: «وقتی در پایگاه شکاری اصفهان بودیم، فرمانده محترم پایگاه مراسمی را ترتیب دادند که با مردم دیداری داشته باشیم، من همانجا گفتم خانوادههایی که کسانی را دارند که این لباس را به تن دارند باید افتخار کنند، چون این لباس، لباس ایثار و از خود گذشتگی است؛ این لباس، لباسی است که به تن کردن آن نوعی ریسک است، چون هر پروازی میتواند یک فرود موفق نداشته باشد».
سعی کردم با مردم صادق باشیم
حسینی ادامه میدهد: «همه ما در این کار سعی کردیم شخصیتپردازی به نحوی صورت بگیرد که ملموس و قابل باور باشد و این کار را صادقانه انجام دادیم و فکر میکنم مردم به کاری که صادقانه ارائه شود، علاقه نشان میدهند، چون بسیار باهوشند و از آنجایی که امروز، دسترسی به تمام آثار نمایشی بسیار آسان است، مخاطب کارها را با هم مقایسه میکند، بنابراین باید از عنصر آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند بهرهمند باشد.»
انتخاب من بهخاطر شباهتم با شهید بابایی بود
شهاب حسینی در جواب این سؤال که آیا حضور شهاب حسینی به پربیننده شدن این کار کمک میکند، میگوید: «تا به الان به این قضیه فکر نکردهام ولی اعتقاد دارم که هر بازیگری مسؤولیت مستقیم با کاری که صورت میگیرد، دارد و بازیگر باید با توانایی کامل کار کند چون ما دور هم جمع شدهایم که قصهای را براساس زندگی شهید بابایی روایت کنیم نه اینکه خودمان را مطرح کنیم که به طور مثال معروفتر شویم و ... اما انتخاب من برای این پروژه علاوه بر مسائلی که مربوط به کارگردان است فکر میکنم براساس شباهتی بود که به شهید بابایی دارم بویژه از ناحیه چشم و ابرو و فکر میکنم اگر کسی پیدا میشد که شباهت بیشتری به این شهید داشت، آن فرد انتخاب میشد». حسینی درباره همکاری و تجربه خوبش در این کار با صمدی اضافه میکند: «من از آقای صمدی، صبر، خوب شنیدن و آزادی اندیشه را یاد میگیرم و اگر در اینجا یکطرفه جلو میرفتیم، ممکن بود کار از برخی جهات ضربه بخورد و از آنجایی که آرامش و روحیه گروه بستگی مستقیم به روحیه کارگردان دارد ما در اینجا با آرامش و مهربانی آقای صمدی، با یکدیگر مهربان هستیم». شهاب حسینی، بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون در پایان احساسش را نسبت به شهید بابایی با جملهای از خود شهید ابراز میکند: «برادر! جنگ احساس مسؤولیت است، نه شلیک گلوله، این جمله را در جایی خواندم و از آقای صمدی تقاضا کردم این جمله را در جایی به کار ببرد و به نظر من این جمله نمایانگر تفکرات شهید عباس بابایی است».
برای ادامه گزارش فرصت کوتاه است چون عوامل در حال استراحت هستند و زمان زیادی طول میکشد تا سکانس بعدی را ضبط کنند. پایگاه هوایی مهرآباد را ترک و به این فکر میکنم که شاید بتوان با این گزارش گوشهای از زحمات هنرمندانی که سعی دارند دین خود را به ارزشهایی که در حال فراموش شدن است ادا کنند را نشان داد.