شهاب حسینی؛ بازیگر نقش شهید بابایی
از او میخواهم در گفتگویی کوتاه احساسش را درباره نقش «شهید بابایی» بیان کند. او میگوید: همه ما نسبت به شخصیتهای بزرگ سرزمینمان یک دینی داریم. چه شخصیتهای بزرگی که در گذشته این سرزمین سهم داشتهاند و چه شخصیتهای معاصر. شخصیت شهید بابایی مثل همه قهرمانان از جان گذشتهای که رفتند و ارزشمندترین چیزی که داشتند در راه دفاع از سرزمینشان فدا کردند، برای من قابل احترام است. این بزرگمردان از آرامش زندگی خودشان گذشتند و هدفشان را به آرامش و راحتی ترجیح دادند.
این بازیگر ادامه میدهد: ما اگر بتوانیم بهدرستی نمایشگر این لحظات باشیم، باعث میشویم شخصیتهای بزرگ مملکتمان بیشتر شناسانده شوند. امیدوارم درباره همه شخصیتهای بزرگ سرزمینمان سریال ساخته شود. چون این سریالها برای نسل بعد میماند و بر دیدگاه و قضاوت آنها اثر میگذارد.
از شهاب حسینی درباره تحقیقاتی که روی این شخصیت انجام داده، میپرسم. او پاسخ میدهد: فیلمنامه خیلی به من کمک کرد. علاوه بر این کتابهایی را درباره شهید بابایی خواندم. تحقیقات شخصی هم داشتم و با آدمهایی که در کنار ایشان بودند، گفتگو کردم. با خانوادهشان صحبت کردم. فقط میتوانم بگویم، امیدوارم بتوانم این نقش را درست بازی کنم. خدمت خانوادهشان هم عرض کردم این مسئولیت امانت بزرگی است که امیدوارم شانههای ضعیف من تحمل سنگینی این بار را داشته باشد.
برای خواندن گزارش کامل از پشت صحنه مجموعه شوق پرواز به ادامه مطلب مراجعه کنید
پشت صحنه »زندگینامه شهید بابایی خلبان دلیر ایرانی در شوق پرواز
صحبت های شهاب حسینی در مورد نقش شهید بابایی
پشت صحنه »زندگینامه شهید بابایی خلبان دلیر ایرانی در شوق پرواز
گزارشی از جزئیات ساخت سریال شوق پرواز که به زندگی شهید بابایی خلبان دلیر ایرانی میپردازد. سریال شوق پرواز به کارگردانی یدا... صمدی یکی از مجموعههای ارزشمندی است که در سال آینده پخش آن را از تلویزیون شاهد خواهیم بود. این مجموعه قرار بود چند سال پیش، تولید شود اما به دلیل مشکلات متعدد ساخت آن متوقف شد. اما دوباره در سال جاری با تلاشهای صورت گرفته ساخت آن از سر گرفته شد. از آنجا که این سریال به زندگی شهید عباس بابایی میپردازد و نوجوانی این شهید در شهر قزوین گذشته، تصویربرداری بخشهای زیادی از آن در این شهر انجام شده است.
هماکنون، گروه مشغول کار در لوکیشنهای تهران هستند و پس از آن عازم دیگر استانهای کشور میشوند. بازیگر اصلی و محوری سریال، «شهاب حسینی» است که نقش خلبان دلیر ایران «شهید بابایی» را بازی میکند. از دیگر بازیگران سریال میتوان به؛ فخرالدین صدیقشریف (پدرعباس)، مینا جعفرزاده (مادر)، پوراندخت مهیمن (زن دایی) و عبدالرضا اکبری (دایی) اشاره داشت. همچنین تاکنون افسانه بایگان و ستاره اسکندری و الهام حمیدی نیز جلوی دوربین این سریال رفتهاند. افسانه بایگان نقش همسر شهید بابایی را در زمان حال ایفا میکند و الهام حمیدی هم در نقش جوانی همسر شهید جلوی دوربین رفته است و ستاره اسکندری نقش یک دختر محقق را بازی میکند. فیلمنامه این سریال که در 26 قسمت 45 دقیقهای تولید میشود، توسط؛ فرهاد توحیدی، حسین ترابنژاد و مهدی محمدنژادیان براساس زندگی واقعی شهید عباس بابایی نوشته شده است.
شهید بابایی و 0003 ساعت پرواز جنگی
عباس بابایی (۱۳۲۹-۱۳۶۶) سرلشگر خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی شرکتکننده در جنگ ایران و عراق و فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در جنگ ایران و عراق شهید شد.
عباس در دامان خانوادهای متوسط و مذهبی در شهر قزوین و در سال ۱۳۲۹ متولد شد. او فن تزریقات را از پدرش آموخت و در نوجوانی به عنوان دستیار پدر مشغول به کار شد. پس از گرفتن دیپلم، در رشتههای علوم پزشکی دانشگاه پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه وافرش به خلبانی، داوطلب تحصیل در رشته خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش به آمریکا اعزام گشت.
عباس بابایی در طول آموزش خلبانی در آمریکا کارآموزی ممتاز محسوب میشد. او در کنار پیشرفت در خلبانی، به عنوان کاپیتان تیم والیبال پایگاه نیز انتخاب شد. به گفته خود عباس بابایی، «خلبان شدن او با عنایت خداوند بودهاست». پس از بازگشت به ایران وی به عنوان خلبان جنگنده اف-۱۴ تامکت در پایگاه شکاری اصفهان مستقر گردید.
با شروع جنگ، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی مشغول شد. او در طول خدمت به خاطر کار دائم و فعالیت شبانهروزیاش در سال 1360 ضمن ارتقا به درجه سرهنگ دومی به عنوان فرمانده «پایگاه هوایی اصفهان» منصوب شد. او جزء اولین خلبانانی است که عملیات پیچیده سوختگیری در شب را با مهارت به انجام رساند.
بابایی با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز کارنامه درخشانی برای خود و میهنش به جا گذاشت.
عباس بابایی پس از چهار سال خدمت در مقام معاونت عملیات نیروی هوایی به علت لیاقت و رشادتهایی که از خود نشان داد، در اردیبهشت سال ۱۳۶۶ به درجه «سرتیپی» نائل شد. عباس بابایی، خلبان دلیر ایران در ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۶ در حالی که قرار بود به همراه همسرش در مراسم حج حضور داشته باشد، در سن ۳۷ سالگی و پس از ۶۰ ماموریت جنگی موفق و پس از یک عملیات برون مرزی در منطقه عملیاتی سردشت به شهادت رسید.
شهاب حسینی؛ بازیگر نقش شهید بابایی
از او میخواهم در گفتگویی کوتاه احساسش را درباره نقش «شهید بابایی» بیان کند. او میگوید: همه ما نسبت به شخصیتهای بزرگ سرزمینمان یک دینی داریم. چه شخصیتهای بزرگی که در گذشته این سرزمین سهم داشتهاند و چه شخصیتهای معاصر. شخصیت شهید بابایی مثل همه قهرمانان از جان گذشتهای که رفتند و ارزشمندترین چیزی که داشتند در راه دفاع از سرزمینشان فدا کردند، برای من قابل احترام است. این بزرگمردان از آرامش زندگی خودشان گذشتند و هدفشان را به آرامش و راحتی ترجیح دادند.
این بازیگر ادامه میدهد: ما اگر بتوانیم بهدرستی نمایشگر این لحظات باشیم، باعث میشویم شخصیتهای بزرگ مملکتمان بیشتر شناسانده شوند. امیدوارم درباره همه شخصیتهای بزرگ سرزمینمان سریال ساخته شود. چون این سریالها برای نسل بعد میماند و بر دیدگاه و قضاوت آنها اثر میگذارد.
از شهاب حسینی درباره تحقیقاتی که روی این شخصیت انجام داده، میپرسم. او پاسخ میدهد: فیلمنامه خیلی به من کمک کرد. علاوه بر این کتابهایی را درباره شهید بابایی خواندم. تحقیقات شخصی هم داشتم و با آدمهایی که در کنار ایشان بودند، گفتگو کردم. با خانوادهشان صحبت کردم. فقط میتوانم بگویم، امیدوارم بتوانم این نقش را درست بازی کنم. خدمت خانوادهشان هم عرض کردم این مسئولیت امانت بزرگی است که امیدوارم شانههای ضعیف من تحمل سنگینی این بار را داشته باشد.
مهران رجبی: فقط اطاعت امر کردیم
من نقش پدر سعید را بازی میکنم. سعید و عباس یاران دبستانی هم بودهاند. با هم به آمریکا رفته و خلبان شده و برگشتهاند. هر دو هم در جنگ شهید شدهاند. «سعید» پدری به نام «حاجعبدا...» داشته که آدم بدخلق و تندمزاجی بوده و زیاد غر میزده است. من نقش حاجعبدا... را بازی میکنم. نقش حاجعبدا... کوتاه است. شاید در کل پروژه 20-15 سکانس باشد. در این کار ما فقط اطاعت امر کردیم و پای کار امضا زدیم.
مهران رجبی در پایان میگوید: ما خیلی کوچکتر از آن هستیم که درباره شهدا نظر بدهیم. اینها مثل بچههای امام خمینی(ره) هستند. نسل نوجوان ما هیچ ذهنیتی از جنگ ندارند و این چیزها را در کتابها خواندهاند. وظیفه مسئولان است که با ساخت آثار تصویری آن همه ایثارگری و رشادتها را به جوانان منتقل کنند.
برگی از دفتر خاطرات همسر شهید بابایی
همسر شهید بابایی چند ماه پیش با حضور در برنامه «سیمای خانواده» فصلهایی از خاطراتش را با این دلاورمرد قهرمان تعریف کرد. او آن قدر با احساس از زندگی همسر شهیدش سخن گفت که گونههای بینندگان پرشمار تلویزیونی را خیس کرد. آنچه میخوانید بخشی از این خاطرات است که از سایت جامع دفاع مقدس (ساجد) برداشت شده است.
عباس، جوان خوشتیپ و خارج رفتهای بود
به دلیل خاطرات دوران بچگی، تصور او به عنوان شوهر آیندهام کمی وقت میبرد. ناراحتیام زیاد طول نکشید. فکر کنم تا غروب همان روز. آن موقع فهمیدم که حتی به او علاقه هم پیدا کردهام. عباس آن موقع اول جوانیاش بود. جوان خوش تیپ و خارج رفتهای بود.
او دوران خلبانی خود را در آمریکا گذرانده بود (پیش از انقلاب) از خواستگاری تا عروسی زیاد طول نکشید. خانوادهها با هم صحبت میکردند و ما به رسم قدیم خبر نداشتیم. عباس نگران بود نکند نشود. نکند مادر من یک چیزی بگوید آنها قبول نکنند، آنها یک چیزی بگویند اینها قبول نکنند. مهریهام آن موقع صد هزار تومان بود.
عروسی که تمام شد، مهمانی که داده شد، برای ماه عسل رفتیم مشهد. عباس آن موقع یک پیکان جوانان که آن موقع گل ماشینهای توی ایران بود، داشت سه روز آنجا ماندیم. ماه عسل سه روز طول کشید. عباس نظامی بود و وقتی تقسیمشان کرده بودند، افتاده بود دزفول. باید زودتر برمیگشتیم که برویم آنجا. برگشتیم قزوین و بعد راه افتادیم طرف دزفول. اولین مسافرت دور و دراز دو نفرهمان بود.
روز شهادت عباس
امام خواسته بودند (جنازه را دفن نکنید تا خانمش بیاید.) او را سه روز نگه داشته بودند تا من برگردم و حالا برگشته بودم و باید بدن او را روی دستها میدیدم. حالم قابل وصف نبود. حال آدمی که عزیزش را از دست بده چطور است؟ در شلوغی تشییع جنازه نتوانستم ببینمش. روز شهادت عباس عید قربان بود. روزی که ابراهیم خواسته بود پسرش را قربانی کند. درست سر ظهر. عباس سرم کلاه گذاشته بود. مرا فرستاده بود خانه خدا و خودش رفته بود، پیش خدا.
اصرار کردم که توی سردخانه ببینمش. اول قبول نمیکردن، ولی بالاخره گذاشتند. تبسمی روی لبهایش بود. لباس خلبانی تنش بود و پاهایش برخلاف همیشه جوراب داشت. صورتش را بوسیدم. بعد از آن همه سال هنوز سردیاش را حس میکنم. دوست داشتم کسی آنجا نباشد و تا قیام قیامت با او حرف بزنم...
مراسم اختتامیه
در مراسم اختتامیه نخستین جشنواره فیلمهای تلویزیونی، شهاب حسینی پس از دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد، آن را به خانواده شهید بابایی که این روزها سریال «شوق پرواز» با موضوع زندگی این شهید و بازی حسینی ساخته میشود، اهدا کرد.
همسر شهید بابایی که برای دریافت این هدیه به روی سن آمده بود، طی سخنانی گفت: «افتخار میکنم که امشب در کنار شما و در این جمع هستم و از آقای حسینی برای قبول چنین نقش سنگین و حساسی قدردانی میکنم.»
وی ادامه داد: «من از همین جا از آقای ضرغامی درخواست میکنم که حمایت خود را از این سریال که تا به حال حدود 60 درصد آن تصویربرداری شده، قطع نکنند. البته تا به حال کارها خوب پیش رفته اما چند سال پیش دو بار این پروژه متوقف شد و امیدوارم با توجه به سختی که عوامل این سریال برای ساخت آن کشیدهاند، دیگر این اتفاق نیفتد.»
یدا... صمدی کارگردان این مجموعه میگوید: نمیدانم چرا ساخت این سریال به من پیشنهاد شد، برای خود من هم جای سوال است. چون من تا به حال کارهای فولکلوریک، تاریخی و روانشناسی داشتهام. در عرصه دفاع مقدس کار نکردهام. اما این طور نبوده که دوست نداشته باشم، در واقع پیش نیامده بود. اگر هم پیش آمده زمانی بوده که من آمادگی نداشتهام. او درباره ویژگیهای این سریال میگوید: زندگی شهید بابایی از کودکی تا زمان شهادت میتواند برای مخاطب جذابیت داشته باشد. این جنس روایت را خیلی دوست داشتم. داستان ما بیشتر یک روایت مستند است. البته یک جاهایی برای جذب بیشتر مخاطب چیزهایی را اضافه کردهایم. اما خیلی پایمان را از دایره واقعیت بیرون نگذاشتهایم. نخواستهایم خدای نکرده دروغ یا حرف خلافی گفته باشیم.
کارگردان این مجموعه میگوید: ساخت این مجموعه از نوع کارهای تاریخی دشوار و سخت است. یک فیلم تاریخی ممکن است در دوره تیموریان ساخته شود که مردم، آن دوره را ندیدهاند. معدود کسانی هستند که دقیقا بدانند آن زمان کوچه و بازار چه شکلی بوده است. اما این مقطع تاریخی که ما کار میکنیم، دورهای است که مردم آن را دیدهاند. از زمانی که شهید عباس بابایی 9 ساله، بوده شروع میشود. دهه 50 و زمان انقلاب و جنگ را نشان میدهیم. مردم این سالها را به یاد دارند و راحت میشود اشتباه کرد. برای این که خطایی پیش نیاید، باید دقت بیشتری داشته باشیم. به همین نسبت باید زحمت بیشتری بکشیم.
وی میگوید: تصویربرداری حدود 60 درصد کار انجام شده است. تا خرداد آینده شاید کار به پایان برسد.
خانه شهید بابایی
اصغر نژادایمانی، طراح صحنه میگوید: این سریال لوکیشنهای زیادی داشت. چون یک مقطع زمانی طولانی از سال 1332 تا سال 1388 را پوشش میداد. هر کدام از این دورهها ویژگیهای معماری و ساختاری خودش را داشته است. چون در حال حاضر بافتهای قدیمی شهریمان از بین رفته، رسیدن به آن فضاها کار خیلی سختی بود به همین دلیل مجبور شدیم در تهران و قزوین تعدادی دکور بزنیم.
او ادامه میدهد: نسبت به آن سالها خیلی چیزها عوض شده، ماشینها و لباسها تغییر کرده است. ما برای این کار، ماشینهای قدیمی از جمله تعدادی خودروی پیکان، رنو و پژوی فرانسوی که مربوط به آن دوره است، پیدا کردهایم. هنگام تصویربرداری نماهای خیابانی نیز خیابانها را قرق میکنیم و نمی گذاریم ماشینهای جدید داخل کادر دوربین شوند.ما خانه شهید «عباس بابایی» را در چهار مقطع زمانی بازسازی کردهایم یعنی در سالهای 1332 و 1350، سال 1366 (زمان شهادتشان) و سال 1388.
یک خانهای پیدا کردیم که قابلیت این کار را داشت. در مراحل مختلف با توجه به فضاهای آن دوره، این خانه را احیا و بازسازی کردیم. آن زمان شکل مغازهها فرق داشته. چند سکانس در بازار قدیم تصویربرداری داشتیم. ناچار شدیم سال 1352 را بازسازی کنیم. آن زمان بستهبندیهای اجناس فرق میکرده، کرکره مغازهها این طور نبود، لامپ کم مصرف نداشتند.همچنین برخی لوکیشنها حضور بیشتری در سریال دارند. یک مغازه آهنگری داریم که در بازار قزوین در سه دوره تاریخی بازسازی شده است. یک مغاره شیرینیفروشی را از سال 1342 تا زمان حال میبینیم. اطراف این مغازه در طول 20 سال تغییر میکند. اما بدون این که مغازه را گم کنیم، متوجه میشویم همان مغازه است. این مغازهها هر کدام بخشهایی از قصه ما را تشکیل میدهند. مرد آهنگر دوست خانوادگی شهید بابایی است. عباس در کودکی برای تعمیر وسایل تعزیهاش مرتب به مغازه این فرد سر میزده است. آن آدم به لحاظ شخصیتی روی شهید بابایی تاثیرگذار بوده است.
برای ساختن این دکورها یک سری تحقیقات میدانی داشتیم و از روزنامههای قدیمی و اسناد و مدارک میراث فرهنگی قزوین و شهرداری قزوین استفاده کردیم.